صفحه مریم سنجابی در فیس بوک
پست های پرطرفدار
-
من و تو و دوستانمون و همه انسان ها در این قطار شتابان با هم مسیر زندگی را طی میکنیم روزهای بهاری می اید و از پس آن تابستان گرم و پاییزهای...
-
می خواهم بگویم فرصت های زندگی و انتخاب های حساس خودتون رو براحتی از دست ندهید و براحتی اسیر رویاهای سراب گونه از هر نوعی که فکرش را میک...
-
این طرح ها رو یکی از دوستان برای من در فیس بوک ارسال کردند . حتما نظرتون رو در موردش بگید . در بخش قبلی به زمینه سازی برای عملیات فروغ ...
-
و اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده است... این نوشته ها را برای جهانیان و انتشار گسترده نمی خواهم، می دانم که بدستت خواهد رسید و خواهی...
-
فردی مذهبی با عقایدی که سخت علاقه به حس نوعدوستی داشتم حتی تحمل دیدن اشک یک بچه هم را نداشتم هر وقت بازار می رفتم یادمه با اینکه خودم هم ...
درباره من
- Unknown
برچسبها
- خاطرات مریم سنجابی (5)
- فرقه رجوی (5)
- مریم سنجابی (5)
- سازمان مجاهدین خلق (3)
- فروغ جاویدان (3)
- عراق (2)
- مریم (2)
- اشرف (1)
- انقلاب ایدئولوژیک (1)
- ترکیه (1)
- جنگ (1)
- جوانی (1)
- خاطرات (1)
- رها شده (1)
- سازمان مجاهدین (1)
- مرصاد (1)
وبلاگ شخصی مریم سنجابی. با پشتیبانی Blogger.
۱۳۹۰ آبان ۸, یکشنبه
همین روزها نخستین سالگرد درگذشت مرضیه را پشت سر گذاشتیم و این فرصتی شد برای من جهت مرور سریع سالیان گذشته و برخورد مجاهدین خلق با مقوله هنر و هنرمند. بی شک مرضیه یکی از برجسته ترین خواننده های ایرانی طی نیم قرن گذشته است که به همراه استادان به نامی چون خالقی ، صبا ، محجوبی و رهی معیری ، موسیقی اصیل ایرانی را روح و رنگ دیگری بخشیدند و ترانه های عاشقانه و "شیدا"یی او برای چند دهه نوازش گر روح ایرانیان بوده است.
مرضیه در سال 1373 به شورای ملی مجاهدین پیوست و بعدها به عراق و قرارگاه های مجاهدین نقل مکان داد. بیاد دارم که مسعود رجوی در نشستی میگفت که مرضیه برای او "سلاحی" جهت پیشبرد خط سازمان است و اینکه با حضور مرضیه، "توپخانه" تبلیغاتی و هنری سازمان و ارتش آزادیبخش از هر زمان دیگری موثرتر گشته است. یعنی از همان ابتدا از دید رجوی ، مرضیه نه به خاطر شخصیت و یا هنر سرشارش ، بلکه به مثابه "ابزاری" می نمود که در راستای خط رجوی میباید مورد استفاده قرار میگرفت.
جالب اینکه چه قبل از پیوستن مرضیه و چه پس از آن، همواره پخش یا گوش دادن به ترانه های عاشقانه مرضیه – بمانند بسیاری دیگر از خواننده ها - در سازمان ممنوع بود*. در دوران همکاری با سازمان کارها و ترانه های مرضیه عمدتا دیگر حس و رنگ سابق را نداشتند و اکثرا در راستای "سلاح" و "توپخانه" مورد نظر رجوی کوک شده بودند و دیگر کمتر نشانی از آن روح عاشقانه و جادویی مرضیه در ترانه هایش وجود داشت.
باز بیاد دارم که روزی مسئولین را برای نشستی از مقرها و قرارگاه های مختلف به قرارگاه بدیع که آن زمان مقر مسعود و مریم رجوی بود فراخواندند. عصرهمان روز، نشست با حضور مسعود و مریم رجوی برگزار شد که در آن گفته شد مرضیه در یک درخواست کتبی خواستار ماندن در سازمان و در عراق شده است و نامه مرضیه در حضور خود وی خوانده شد. مهدی ابریشمچی تحت تاثیر این تصمیم مرضیه از وی ستایش ها و تقدیرها کرد ، که در واقع در مجاهدین یک خرق عادت و مرز شکنی بود چون چنین ستایشها و تعریف و تمجیدهایی انحصارا" و تنها متوجه رجوی ها بوده و هست. در پایان همان شب در یک نشست جداگانه و محدودی؛ مریم رجوی ، مهدی ابریشمچی را به خاطر ستایشش از مرضیه زیر ضرب شدیدی برد و به او گفت که "هرم را چپه گرفته" و موضوع ، مرضیه و هنر وی نیست بلکه "هدف ، رهبری مسعود و هر چه تیزتر و برجسته تر نمودن" آن است و مهدی ابریشمچی به جای آن حرفها میبایست نقش رهبری مسعود را در پذیرفتن مرضیه برجسته میکرده تا هم مرضیه خوب بفهمد و هم بقیه در سالن نشست و یا به هنگام پخش بیرونی این نشست برای سایر اعضا، این موضوع خوب جا بیفتد. سپس، مهوش سپهری ، فهیمه اروانی و محمود عطایی نیز مهدی ابریشمچی را در همین رابطه مواخذه کردند تا بالاخره وی چند بار به اشتباه و خطای خود معترف شد.
پس "هدف" ، هنر و هنرمند یا مرضیه نیست ، بلکه هر چه " تیزتر و برجسته تر کردن رهبری مسعود" (رجوی) و کیش شخصیت مالیخولیایی او است که سازمان را به انحطاط کشید. به همین خاطر نیز اگر نگاهی به معدود خواننده هایی که با مجاهدین همکاری داشته اند بیاندازید، خواهید دید که همگی حداقل یک ترانه یا سرود در وصف مسعود یا مریم رجوی خوانده اند یا اینکه در درون تشکیلات، چنین ترانه ای به آنها نسبت داده شده است.
به سفارش مسعود رجوی، مرضیه در سالهای 1375 به بعد در سفرهای خود به اروپا و امریکا برای عضو گیری جوانان برای ارتش آزادیبخش مجاهدین فعالیت کرد و تعدادی از جوانان و به ویژه بچه های مجاهدینی را که پس از انقلاب ایدئولوژیک به خارج عراق و دربدری فرستاده شده بودند را جذب و راهی عراق کرد که اکثرا کماکان محصور تشکیلات رجوی در اشرف هستند.
همکاری مرضیه با مجاهدین تا زمان جنگ امریکا و اشغال عراق تا 2003 کمابیش ادامه داشت. در این زمان او به فرانسه منتقل شد. اما دیگر خیلی کم از وی خبر میرسید و بچه ها در قرارگاه اشرف شروع به پرس و جو در مورد وی میکردند. حتی دیگر ترانه های معمول او نیز در سازمان پخش نمیشد و ارگان "فرهنگی " (* ارگان سانسور فرهنگی در سازمان)، در تشکیلات نیز ترانه های او را جمع آوری کرده بود. این شایعه بین بچه ها پا گرفته بود که مرضیه دیگر از سازمان جدا شده است. تا اینکه در یکی از نشستها از قول رجوی گفته شد که "رژیم"، "خانواده" مرضیه را بسیج کرده و به پاریس فرستاده و به جان ما (یعنی سازمان) انداخته است.
باز سناریوی مالیخولیایی "رژیم" و "خانواده" ، اما اینبار در مورد مرضیه و برای مصرف داخلی مطرح شد تا جماعت محصور در اشرف ببینند که این "رژیم" با این "خانواده های" رژیمی و اطلاعاتی چه ها که نمیکند – حتی با مرضیه در آستانه 80 سالگی ! یک سال بعد باز رجوی دریک نشست صوتی با صدای خودش گفت که "رژیم" دختر مرضیه (هنگامه امینی) و نوه اش را برای پا پیچ ما به پاریس و نزد مرضیه فرستاد تا علیه مریم (رجوی) یک جنگ سیاسی راه اندازی کند. انگار مرضیه نیز مانند سایر مجاهدین در اشرف ، محصور و محکوم فرقه رجوی بوده تا که در فرانسه نیز به دور از خانواده و دختر و نوه اش - که به گواهی همه به آنها بسیار عشق می ورزید – ایام پایانی عمر را سپری کند و این اصلا خوشایند "رهبری" فرقه نبود. باز جای خوشوقتی است چرا که اگر مرضیه به جای پاریس در اشرف میبود، بعد حتما میبایست برای اثبات "تعهد و امضایش" به "رهبری" رجوی، ابتدا یک مصاحبه فرمایشی تلویزیونی – ماهواره ای بر علیه خانواده "رژیمی" و "اطلاعاتی" خود انجام میداد و سپس در مراسم جنگ صد برابر و "تشکیلاتی – ایدئولوژیک" سنگسار کردن خانواده "رژیمی" اش به همراه فرماندهانش شرکت میکرد! روزگار غریبی است نازنین...
سانسور فرهنگی – هنری در مجاهدین
* جهت اطلاع خوانندگان عزیز توضیحات زیر را ضروری میدانم :
جو سانسور مطلق در تشکیلات سازمان مجاهدین در همه عرصه های فردی و جمعی وجود دارد. واقعیت این است که چیزی به نام آزادیهای فردی و حق انتخاب و اختیار در تشکیلات مجاهدین وجود ندارد و به شدیدترین شیوه سرکوب میشود.
در زمینه هنری و فرهنگی نیز علیرغم تمامی نمایشها و سخن پراکنیهای تبلیغاتی مریم رجوی که صرفا مصرف خارجی دارند، مشمئزکننده ترین نوع سانسور فرهنگی در تشکیلات مجاهدین حکم فرما است. در سازمان مجاهدین و قرارگاه اشرف، هیچ فردی مجاز به داشتن رادیو، دستگاه ضبط و پخش صوت یا تصویر نیست و این وسائل ممنوع میباشند و مصادره شده اند. در شاخه تشکیلات مجاهدین، یک بخش به نام "فرهنگی" وجود دارد که کارش اعمال سانسور و کنترل و تعیین برنامه های مجاز برای پخش در تشکیلات است. این برنامه ها شامل برنامه های صوتی (ترانه و موزیک، سرودها و شعارهای سازمانی)، تصویری (سیمای آزادی و فیلم سینمایی پنجشنبه شبها، پخش و باز پخش نوارهای نشستهای مسعود و مریم رجوی، ترانه های مصور سازمانی)، تنظیم بولتنهای خبری و برنامه اخبار روزانه برای پرسنل میشود. این ارگان و مسئول تشکیلات در هر مقر مسئولیت چک و کنترل محتوایی نمایشنامه های تهیه شده برای جشنها و مراسم را بر عهده دارد و خیلی راحت محتوا و یا بازیگران را در صورت عدم همخوانی با ضوابط ممیزی، تعویض می نمایند.هر مقر نیز دارای یک ارگان "فرهنگی" است که مسئول کنترل و اجرا سیاستهای مشخص شده توسط شاخه تشکیلات است. در نتیجه در اشرف فقط برنامه "سیمای آزادی" مجاهدین پخش میشود و در صورت "نامناسب" بودن برنامه های همین سیما، ارگان فرهنگی پخش مستقیم آنرا قطع کرده و نوار جایگزین پخش میکند. ممکن است سئوال کنید که چگونه برنامه "سیمای آزادی" ممکن است "نامناسب " باشد؟ جواب تشکیلات این است که سیمای آزادی برای "مردم عادی" پخش میشود و نه برای " یک مجاهد انقلاب کرده مریم " !
ارگان "فرهنگی" در هر مقر تنها مجاز به پخش صوتی و تصویری فیلم ، موزیکها و ترانه های مجاز میباشد که توسط شاخه تشکیلات به مقرها داده میشود. تنها پخش ترانه ها و سرودهای سازمانی یا تولید شده در سازمان مجاز است. بعضا ، برخی ترانه های خواننده های هوادار سازمان و عضو شورا نیز مجوز پخش میگیرند. چرا فقط "بعضی" از ترانه های خواننده های هوادار سازمان وعضو شورا پخش میشوند؟ چون تشکیلات میگوید محتوای ترانه های آنها "بورژوایی " و یا عاشقانه و "ج" (جنسی – جنسیتی) و بنابراین "ضد انقلاب مریم" است. حتا خواننده های هوادار نیز ترانه هایشان بر اساس دوری و نزدیکی و یا استمرار هواداری شان، مورد ممیزی و سانسور قرار میگیرند - همچنانکه در مورد مرضیه در بالا توضیح داده شد و یا الهه، عارف و ...
پخش اشعار و دکلمه های شعرا یا ترانه های سایر خواننده های ایرانی قدیم و جدید (در قید حیات یا درگذشته)، مطلقا ممنوع است. بنابر ایدئولوژی ارتجاعی فرقه رجوی ، سایر خواننده ها و هنرمندان که با سازمان نیستند (حتی اگر مخالف جمهوری اسلامی باشند)، یا "رژیمی" هستند (همه خواننده هایی که در ایران هستند)، یا سلطنت طلب و لوس آنجلسی، یا دارای فرهنگ بورژوایی و "ج" (جنسی – جنسیتی). موزیک و ترانه های خارجی (اعم از انگلیسی وعربی) هم که جای خود دارند و ممنوع میباشند.
انحطاط رجوی تا حدی است که به عنوان مشت نمونه خروار و یک نمونه بارز از بسیار، ترانه های استاد مسلم موسیقی ایرانی - محمدرضا شجریان – در سازمان ممنوع است و تشکیلات رسما به وی مارک "رژیمی" زده چون شجریان در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی به همراه تعدادی از هنرمندان و نویسندگان برای خاتمی نامه ای نوشت.
همین تفکر سکتاریستی و فرقه ای سازمان مجاهدین در مورد فیلم و سینما نیز صادق است. همه میدانیم که با تلاش و نبوغ فیلمسازان و هنرپیشه های ایرانی ، صنعت سینما و کیفیت فیلمهای ایرانی جهش چشمگیری در ایران و جهان داشته است. اما پخش فیلمهای ایرانی ساخته شده در ایران یا خارج ایران کماکان درون تشکیلات سازمان مجاهدین ممنوع است. همین ضدیت هیستریک در مورد کارگردانها و فیلم سازان برجسته و ممتاز ایرانی وجود دارد و رجوی با سفسطه بازی همیشگی صراحتا آنها را "رژیمی" معرفی میکند و استدلال میکند که اهدای جوایز بین المللی فیلم در جشنواره های خارجی به چنین کارگردانها و بازیگران ممتازی، جزئی از سیاست مماشات و دلجوئی غرب از "رژیم" است و این کارگردانها، مهره های "رژیم" برای بزک کردن چهره آن هستند. حال اینکه همین کارگردانها و بازیگران ایرانی اکثر بصورت مستقل در خارج کشور کار میکنند
فیلمهای دست چین شده خارجی نیز به قدری توسط تشکیلات سانسور و به قول بچه های اشرف "قیچی" میشوند که هیچ سر و تهی ندارند.
فضای القا شده درون تشکیلات محصور فرقه همواره این بوده و هست که در جامعه ایران و در بین ایرانیان در سراسر جهان، هیچ هنری اعم از شعر و موسیقی و نقاشی و سینما وجود ندارد الا آنچه درون تشکیلات سرهم بندی و کپی برداری میشود و هر هنرمند و هر هنری غیر از این ، با کثیف ترین واژه های اخلاقی ، سیاسی و اجتماعی مورد هتاکی و دشنام هیستریک قرار میگیرد، که قلم از بیان آن شرم میکند.
آری، در پس ژستها و لفاظیهای مریم رجوی در مورد هنر و هنرمندان، این است جایگاه واقعی هنر و هنرمند از دیدگاه رجوی ها. وسیله ای با تاریخ مصرف مشخص برای پیشبرد خط فرقه و تبلیغ "مالیخولیای" رهبری مسعود و مریم رجوی و به اقتضای مصالح روز فرقه.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
2 نظرات:
جالب بود ممنون
man ke az mojahedin khosahm nemiyad vali ta in had nemidanestam zed hona va farhang hastand va in agha va khanoum rajavi cheghadr hoghebazand
ارسال یک نظر
پیام هایی که حاوی عبارات رکیک باشد نمایش داده نخواهد شد