آقای رجوی یک زندانبان نمیتواند منادی آزادی باشد

آقای رجوی یک زندانبان نمیتواند منادی آزادی باشد
مریم سنجابی در ویکی پدیا :: ایمیل : marysanjabi@yahoo.com

صفحه مریم سنجابی در فیس بوک

پست های پرطرفدار

درباره من

وبلاگ شخصی مریم سنجابی. با پشتیبانی Blogger.
۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه
روز گذشته، دبیرخانه شورای ملی مقاومت به نقل از مریم رجوی ادعا نمود که ایشان بار دیگر آمادگی خود را برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق اعلام نموده است:
((خانم رجوی بار دیگر بر آمادگی خود برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق با حضور نماینده ویژه دبیرکل، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف، نایب رئیس پارلمان اروپا، رئیس هیأت رابطه با عراق و همچنین وکیلان اشرف شد.
خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، با استقبال از راه حل مسالمت آمیز درباره بحران اشرف، که به یک موضوع بین المللی تبدیل شده است، باردیگر آمادگی خود را، برای سفر بلادرنگ به بغداد و آغاز گفتگو با دولت عراق برای اجرایی کردن ترتیبات یک راه حل مسالمت آمیز، به منظور تضمین حداقلهای حفاظت و سلامت مجاهدان اشرف برای انتقال ۴۰۰تن از آنها به کمپ آزادی، اعلام کرد.
مذاکرات باید با حضور سفیر دن فِرید، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف؛ مارتین کوبلر، نماینده ویژه دبیرکل در عراق؛ سفیر ژان دورویت، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف؛ دکتر آلخو ویدال کوادراس، نایب رئیس پارلمان اروپا؛ استراون استیونسون رئیس هیأت رابطه با عراق؛ و وکیلان اشرف برگزار شود. فشار یک سویه بر مجاهدین و مقاومت ایران برای پذیرش آنچه خواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران است، قابل قبول نیست. به‌ویژه وقتی آکنده از وارونه جلوه دادن و قلب و تحریف حقایق باشد...))
 
مریم رجوی در این بیانیه با ترفندهای همیشگی تلاش نموده تا از یکسو چنین بنمایاند که گویی همیشه آرزو داشته در کنار اشرفیان باشد و برای همین باز هم برای سفر به عراق اعلام آمادگی نموده است! این خانم که درس رنگ و ریا را از مکتب مسعود رجوی آموخته است به هیچوجه شرح نمی دهد که اگر اینهمه مشتاق رفتن به عراق جهت تضمین سلامت اعضای اسیر در اشرف بوده است، پس چگونه همان افراد را در زیر حملات پی در پی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا تنها گذاشت و زمانی که تک به تک آنان در معرض حملات موشکی هواپیماها قرار داشتند، بدون اطلاع آنان را ترک نمود و به فرانسه گریخت؟ و چرا تا دوماه هیچکدام از اسیران اشرف که اینجانب نیز یکی از همان افراد بودم خبر نداشتیم که ایشان در پاریس مستقر است و مسعود او را به آنجا فراری داده تا زمینه را برای گریز خودش آماده سازد؟
و از این گذشته، اگر ایشان چنین درخواستی داشته و دارند، چرا در همان هنگام که «جگرگوشه هایش» با فرمان اجباری وی «عاشوراگونه» غرق در خون شده و با چوب و سنگ به جنگ تانکها اعزام می شدند و عکسهای خونالود زنان باعث شور و شعف انقلابی و ایدئولوژیکی ایشان می گردید، و به گفتۀ خودش صورتهای خونین زنان و صورتهای خاک آلود و سوختۀ همان خواهران برایش بسیار زیبا می نمود، به عراق نیامد تا در کنار اشرفیان سرفراز به مقاومت برخیزد؟
دوران این مظلوم نمایی ها و ریاکاریها پایان یافته است خانم مریم قجرعضدانلو... اما شما برای همین به قول خودت مذاکره هم دهها شرط گذاشته ای چون بخوبی می دانی که اگر چیزی را نپذیری مورد سوآل جامعه جهانی و مورد نفرت مردم جهان و سازمانهای حقوق بشری قرار خواهی گرفت و اگر هم بپذیری که قادر به پرداخت راحت هزینه های سخت و سنگین سیاسی و ایدئولوژیکی و استراتژیکی آن نخواهی بود، پس تلاش می کنید ضمن پذیرش اجباری (و در عین حال صوری) آنچه به شما تحمیل می شود، دهها شرط و تضمین و اما و اگر بر سر راه جامعۀ جهانی قرار دهید. در عین حال که بخوبی می دانید خود بزرگترین و اولین نقض کنندۀ قوانین بین المللی هستید. شما بخوبی می دانید که در هیچ جای جهان کمپی نمی تواند وجود داشته باشد که به مدت طولانی توسط نیروهای بیگانه اداره شود و دولت مرکزی و قانونی آن کشور نتواند بر آن نظارت مستقیم داشته باشد. و در هیچ کجای جهان تحت نظارت سازمان ملل نمی تواند کمپی باشد که عده ای بر دیگران اعمال قدرت نمایند و از ملل متحد بخواهند تا خود برای دیگران قانون وضع کنند و پناهندگی آنان نیز به صورت گروهی باشد...
بدین گونه است که باید گفت دروغ و ریا بخش جدایی ناپذیر از هویت شما شده است و این دقیقاً همان عاملی است که باعث شد کسانی چون من از شما جدا شویم و دیگر به هیچ سخن شما اعتماد نکنیم. آری، اینرا در همان زمان که در اشرف هم بودم به شما رسانیدم ولی گوش نکردید چون وجود شما و کلیت تشکل شما آلوده به دروغ و ریا و فریب و ناصادقی شده بود در عین اینکه از همۀ ما طی سالیان طولانی می خواستید که فدا و صداقت را سرلوحۀ مکتب خود نماییم و چنین کردیم و شما خود بزرگترین ناقض آن بودید و فدای شما را طی همین ده سالۀ اخیر به طور کامل با پوست و استخوان خود لمس نمودیم، همانگونه که صداقت بی محتوا و بی پایۀ اساس شما و مسعود رجوی را... و جهان امروز اینرا بخوبی دیده و در آینده با تعطیل شدن کامل اشرف بیش از پیش خواهد دانست.
بیانیۀ شورا همچنین در پایان با تکرار دوباره درخواستهای مریم چنین گفته است:
((رئیس جمهور برگزیده مقاومت با یادآوری اینکه دولت عراق، حفاظت نیروهای آمریکایی یا نیروی کلاه آبی ملل متحد یا اتحادیه اروپا و حتی استخدام شرکتهای خصوصی حفاظتی به هزینه ساکنان اشرف را نپذیرفته است، با توجه به همه حملات و محاصره و محدودیتهای سرکوبگرانه برای خوشامد رژیم آخوندها علیه ساکنان اشرف، موارد زیر را به‌عنوان تضمینهای حداقل اعلام کرد:
۱-انتقال امن و سالم ساکنان اشرف، بدون هیچ استثنا، با خودروها و اموال منقولشان به کمپ لیبرتی تحت نظارت بین المللی.
۲- نظارت شبانه روزی سازمان ملل و ایالات متحده تا زمان انتقال آخرین نفر به کشور ثالث.
۳- آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان.
۴- استقرار نیروهای عراقی در بیرون سیاج محل جدید تا به‌طور خاص نزدیک به ۱۰۰۰زن مجاهدخلق از آسایش و امنیت کافی برخوردار باشند.
۵- لغو محاصره و کلیه تهدیدها و اذیت و آزار و اقدامهای سرکوبگرانه و احکام ساختگی دستگیری بدون استثنا.
۶- فروش داراییهای غیرمنقول ساکنان اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای هزینه های حفاظت و استقرار و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث.))
در مورد نکاتی که مریم رجوی (که همچنان با توهّمی غیرقابل باور خود را رئیس جمهور برگزیده می خواند) به عنوان تضمین مطرح نموده است چند نکته قابل توجه است:
یکم: طرح مسئلۀ انتقال امن و سالم چیزی جز یک انحراف برای مطرح نمودن بقیۀ مسائل نیست، چرا که طی این سالیان همگان متوجه شدند که تنها کسی که برای امن و سلامت ساکنان اشرف هیچ اهمیت و ارزشی قائل نیست سران مجاهدین هستند و کافی است به پیامهای مریم رجوی طی همین دوسال گذشته که مدام بر طبل «مقاومت و ایستادگی... حفظ اشرف به هرقیمت... خروج از اشرف یک فاجعه است... چو اشرف نباشد تن من مباد... اشرف کانون ایستادگی و استراتژی...»، می کوبید بنگریم و حقایق را از دل همان شعارها بیرون بکشیم.
ناگفته نماند که مسعود رجوی بلافاصله بعد از خلع سلاح در یک پیام داخلی به ما اعلام نمود که: «سلاحها را دادم و صاحب سلاحها را حفظ نمودم»... حال با توجه به همان سخنان مسعود رجوی که حدود نه سال پیش به ما گفت، ببینید چرا در این سالهای پایانی تنها چیزی که برای رجویها ارزشی نداشته است همان «صاحبان سلاحها» بوده اند و در این مدت تنها چیزی که ارزشمند شده بوده «یک تکه زمین متعلق به مردم عراق» است؟
دوم: نظارت دائمی ملل متحد چیز جدیدی نیست و هر کمپی که نیروهای آن پناهجو باشند و پرونده های آنان در سازمان ملل ثبت شده باشد به هرحال متناسب با امکانات موجود مورد نظارت قرار خواهند گرفت، اما طرح نظارت ایالات متحده بودن! چه معنایی دارد؟ آنجا خاک عراق و متعلق به مردم عراق و دولت قانونی آنان است، سازمان ملل هم خودش با قوانین موجود دولت عراق می تواند در آنجا فعالیت داشته باشد نه اینکه قوانین دولت میزبان را زیر پا بگذارد، در هیچ کجای جهان و از جمله در اروپا نیز سازمان ملل هیچ دخل و تصرفی در قوانین موجود کشورها ندارد، پس با چه منطقی گفته شده که کمپ باید تحت نظارت ایالات متحده باشد؟ آمریکا بعد از سالها اشغال، کشور را به مردم و دولت عراق سپرده است و حق هیچگونه دخالتی در امور داخلی عراق را نمی تواند داشته باشد. این خواسته ای کاملاً شبهه برانگیز است که گویی خانم رجوی ایالات متحده را به عنوان مادر خود فرض نموده که بایستی همیشه توسط آنان شیرداده شود...!
خانم رجوی، این مادر دیگر به شما پشت نموده است و هرچقدر شما را تغذیه نمود به همان اندازه هم از شما استفاده برد و اینک دیگر شما مبدل به دستمالی شده اید که تاریخ مصرف آن گذشته است. باید مام دیگری برای خود برگزینید.
سوم: انتقال با اموال منقول موضوعی است که باید به طور کامل بررسی شود. تمامی امکانات منقول محصول رنج و سختی هزاران اسیر در اشرف بوده است و باید زیر نظر دادگاههای معتبر این مسئله بررسی شده و کم و کیف امکانات مشخص شود و تمامی امکانات منقول با سند رسمی و متناسب با سابقۀ خدمت هرکدام در پادگانهای رجوی، تحویل تک به تک اعضای فرقه شود و اجازه داده نشود که این اموال به گونه ای غیرقانونی به اسم اعضای اشرف به بیرون منتقل گردد و بعد با زد و بندهای مختلف به جیب گشاد رجوی سرازیر گردد و محصول عمر هزاران نفر به دست افراد ناباب بیفتد و صاحبان اصلی این اموال در سنین کهولت بدون حداقل امکانات به حال خود رها شوند...
علاوه برآن اموال غیرمنقول نیز بایستی از طریق ارگانهای ذیربط و مسئول و معتبر مورد بررسی قرار گرفته و آنچه متعلق به مردم عراق است به آنها بازگردانیده شود و بقیه نیز همچون اموال منقول به صاحبان اصلی آن یعنی بدنۀ سازمان مجاهدین بازگردانیده شده و سند معتبر برای آنان صادر گردد.
لازم به یادآوری است که بعد از سقوط صدام، اموال زیادی (که متعلق به ارتش صدام بود)، با لشکرکشی به مناطق مختلف عراق با تهدید و یا با بهایی اندک از مردم بازپس گرفته شد و به درون اشرف منتقل گردید که هزاران خودروی مختلف شهری و نظامی و مهندسی و دیگر تجهیزات را شامل می گردید. این خودروها توسط اعضای سازمان تغییر رنگ داده شد و برای آنان اسناد جعلی تشکیل گردید و بسیاری از آنان نیز فروخته شد که البته بعدها شایع شده بود که عراق آنها را بازپس گرفته است اما هیچ خبر رسمی در این رابطه پخش نشد. با اینحال انبوه خودروها توسط کانالهای عراقی از اشرف به شهرها منتقل می گردید و به فروش می رفت. در این بین برخی از خودروها نیز توسط همان کانالها دزدیده شد.
چهارم: طرح بسیار مضحک خارج از سیاج ماندن سربازان عراقی به خاطر حضور 1000 زن مسلمان!!!! از زمره مسائلی است که باید از دو دید به آن نگریست:
دید نخست: مریم رجوی با انواع ترفندها می خواهد در مسیرهای قانونی سنگ اندازی و مانع تراشی کند. این سخن نیز برآمده از چنین دستگاهی است که به اسم «زنان مسلمان» بیان می شود. در اینصورت باید از مریم رجوی پرسید اگر پلیس نباید در کمپی تردد داشته باشد که در آن «زنان مسلمان» قرار دارند، چرا سربازان آمریکایی براحتی در کمپ اشرف تردد داشتند و در تمامی میهمانی های برگزار شده همین «زنان جوان مسلمان» میهماندار سربازان آمریکایی بودند و هیچ «مرد مسلمانی» حق نداشت در چنین میهمانی هایی حضور داشته باشد؟ آیا در برنامه های تفریحی که در پارک مریم برگزار می گردید و آمریکاییها به آن دعوت می شدند نیز چنین محدویتی از طرف شما اعمال می شد و یا بعکس از همان «دختران مسلمان» برای گپ و گفتگو با سربازان آمریکایی استفاده می شد؟ و آیا وقتی که سربازان آمریکایی به محل گردآوری جنگ افزارهای می آمدند جز با «دختران مسلمان» مورد نظر شما تانک سواری و گفتگو می کردند؟ آیا در آنجا ما به عنوان «مردان مسلمان» حق داشتیم با سربازان آمریکایی گفتگو کنیم یا این فقط حق «دختران مسلمان» بود؟
در همین رابطه باید جهت اطلاع هموطنان بگویم که طی سالها حضور سربازان آمریکایی در اشرف که براحتی در تمام قرارگاه گشت می زدند، بارها و بارها انواع میهمانی ها برای ژنرالها و سربازان آمریکایی برگزار شد و طی آن همین «دختران و زنان» نقش میهماندار و نقش برانگیختن احساسات عاطفی سربازان مرد آمریکایی را برعهده داشتند و براحتی مجاز بودند با سربازان مرد آمریکایی گفتگو کنند و رابطه برقرار کنند. همچنین در زمان سرویس و نگهداری جنگ افزارها، همین دختران، سربازان مرد آمریکایی را بر روی نفربرهایشان سوار می کردند و در محوطه می چرخیدند که باعث تناقض زیادی برای مردان شده بود و گاه به شوخی به همدیگر می گفتند: «ما که انقلاب کرده ایم نمی توانیم با خواهران مجاهد خود رابطه داشته باشیم ولی سرباز انقلاب نکردۀ آمریکایی می تواند براحتی با خواهران ما رابطه بزند!»...
خانم رجوی، آیا حقیقتاً تو فقط زمانی به یاد زنان مسلمان می افتی که قرار است یک رابطۀ انسانی و حقوقی و قانونی بین آنان و خارجی ها صورت گیرد؟ آیا این ارتباط از نظر تو حرام محسوب می شود ولی رابطه های فریبندۀ تفریحی و دوستانه در میهمانی ها حلال است؟ از چه می ترسی؟ از اینکه رابطه زدن با پلیس عراق کدورتها را برطرف کند و آن زنان مسلمان بدانند که شما آنها را فریب داده بودید و پلیس عراق با آنان دشمنی نداشته است؟ چطور رابطه زدن همین زنان مسلمان با سربازان عراقی زمان صدام حسین حرام نبود و ترسی هم در پی نداشت؟ مگر صدها سرباز عراقی در اشرف برای کارهای مختلف حضور نداشتند؟ مگر دهها کارگر عراقی و سودانی در همان قرارگاههای زنان حضور نداشتند و تنگاتنگ آنان کار نمی کردند؟
دید دیگر: آنچه مریم در این رابطه می گوید، آن روی سکۀ افکار عقب مانده و بنیادگرایانۀ شخص مسعود رجوی است که اینک از زبان مریم بیرون زده است. حتا طرح چنین مسائلی ولو بخاطر مردم فریبی باشد، بیانگر حقیقتی است که هرچقدر مریم رجوی با شکل و شمایل فریبندۀ خود می خواهد آنرا بپوشاند ولی دم خروس آن مدام بیرون می زند.
در واقع مریم به روشنی بیان می کند که از نظر او جداسازی جنسیتی امری غیرقابل اجتناب است و هرچند تاکنون مخفی نگهداشته است، اما بدلیل عمق تفکرات بنیادگرایانه اش نمی تواند خلاف آن حرکت کند. از دید مریم رجوی، زنان بایستی در محیطی باشند که هیچ مردی در آن تردد نداشته باشد. همان چیزی که سالهای طولانی است به دختران و زنان اسیر در اشرف تحمیل نموده و این زنان و دختران بی پناه حق دیدار یک مرد را نداشته اند. این تفکر بخشی از اصول اعتقادی و ایده ها و جهانبینی مریم رجوی است که «تمامی زنان جهان بایستی در حریم مطلق مسعود رجوی قرار گیرند»، و با همین اصل اعتقادی بود که زنان را به مرور به نقطه ای می رساند که با مسعود عقد کنند.  گویا مریم رجوی همچنان می خواهد در مکانهای جدید نیز چنین جداسازی هایی را اعمال کند و زنان را از حق داشتن انتخاب برای محل و نوع زندگی محروم نماید.
سالهای طولانی است که قرارگاه اشرف شاهد جداسازیهای غیرقابل باور جنسیتی است که در هیچ کجای جهان نمونه نداشته است. از جمله می توان به جداسازی بیمارستانها، پارکها، قبرستان، موزه، کتابخانه، تصفیۀ خانۀ آب، خودروها، سالنهای غذاخوری و کلاسها و نمازخانه ها و همچنین پمپ بنزین اشاره نمود... حال می توان حدس زد که رجوی چه آیندۀ تابناکی برای میهن ما در خواب دیده بوده است... و در ادامۀ همان ایران آزاد فردا، قرار است کمپ جدید سازمان ملل در عراق نیز شاهد چنین جداسازیهایی باشد که مریم رجوی برای آن در نظر گرفته است.
اما چنین امری غیرقابل قبول است. پلیس عراق می تواند در موارد خاص از سربازان زن جهت کنترل کمپ پناهندگان استفاده نماید و مثل هر کشور دمکراتیکی در جهان، از پلیسهای مختلط جهت تردد در کمپ استفاده نماید و به این ترتیب نشان دهد که هیچگونه دشمنی با نفرات نداشته و ندارد و تنها کسی که خواهان این دشمنی های هدفمند است، رهبری سازمان می باشد که در هراس از فروپاشی فرقۀ مخوف خود، روز و شب ندارد.
پنجم: بهانه گیریهای دیگری که شامل رفع محاصره و تهدید و آزار اذیت ساکنان است، باز هم چیزی جز منحرف کردن افکار عمومی از جنایتها و محدودیتها و اعمال فشارهای غیرقابل تحمل بر ساکنان اشرف از سوی سران فرقه نیست. منظور ایشان از آزار و اذیت و محاصره، همان تلاش پیگیر خانواده ها جهت برقراری ارتباط با عزیزانشان می باشد که به خاطر نداشتن امکان دیدار، ناچارند صدای خود را با بلندگو به گوش آنان برسانند.
کمپ اشرف به مدت حدود 20 سال از سوی سربازان صدام حسین و بعد هم سربازان آمریکایی تحت پوشش حفاظتی بوده است، اما از روزی که قرار شد دولت قانونی عراق حفاظت آنجا را برعهده بگیرد، این کار محاصره نام گرفت که قابل تأمل است.
اینها حنای مریم رجوی برای عوامفریبی است که دیگر رنگی برای مردم ایران ندارد و باید به خواسته های دولت عراق و سازمان ملل پاسخ مثبت بدهد و دست از سر اسیران اشرف بردارد تا آنان خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند و مریم رجوی باید بداند که دوران ولایت مداری گذشته است و یک نفر نمی تواند به اسم و یا به عنوان رئیس جمهور برگزیدۀ مقاومت (و یا رهبری عقیدتی و ولی فقیه) برای دیگران تصمیم بگیرد...
حامد صرافپور
22 دسامبر 2011

0 نظرات: