صفحه مریم سنجابی در فیس بوک
پست های پرطرفدار
-
من و تو و دوستانمون و همه انسان ها در این قطار شتابان با هم مسیر زندگی را طی میکنیم روزهای بهاری می اید و از پس آن تابستان گرم و پاییزهای...
-
می خواهم بگویم فرصت های زندگی و انتخاب های حساس خودتون رو براحتی از دست ندهید و براحتی اسیر رویاهای سراب گونه از هر نوعی که فکرش را میک...
-
این طرح ها رو یکی از دوستان برای من در فیس بوک ارسال کردند . حتما نظرتون رو در موردش بگید . در بخش قبلی به زمینه سازی برای عملیات فروغ ...
-
و اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده است... این نوشته ها را برای جهانیان و انتشار گسترده نمی خواهم، می دانم که بدستت خواهد رسید و خواهی...
-
فردی مذهبی با عقایدی که سخت علاقه به حس نوعدوستی داشتم حتی تحمل دیدن اشک یک بچه هم را نداشتم هر وقت بازار می رفتم یادمه با اینکه خودم هم ...
درباره من
- Unknown
برچسبها
- خاطرات مریم سنجابی (5)
- فرقه رجوی (5)
- مریم سنجابی (5)
- سازمان مجاهدین خلق (3)
- فروغ جاویدان (3)
- عراق (2)
- مریم (2)
- اشرف (1)
- انقلاب ایدئولوژیک (1)
- ترکیه (1)
- جنگ (1)
- جوانی (1)
- خاطرات (1)
- رها شده (1)
- سازمان مجاهدین (1)
- مرصاد (1)
وبلاگ شخصی مریم سنجابی. با پشتیبانی Blogger.
۱۳۹۰ دی ۷, چهارشنبه
روز گذشته، دبیرخانه شورای ملی مقاومت به نقل از مریم رجوی ادعا نمود که ایشان بار دیگر آمادگی خود را برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق اعلام نموده است:
((خانم رجوی بار دیگر بر آمادگی خود برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق با حضور نماینده ویژه دبیرکل، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف، نایب رئیس پارلمان اروپا، رئیس هیأت رابطه با عراق و همچنین وکیلان اشرف شد.
خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران، با استقبال از راه حل مسالمت آمیز درباره بحران اشرف، که به یک موضوع بین المللی تبدیل شده است، باردیگر آمادگی خود را، برای سفر بلادرنگ به بغداد و آغاز گفتگو با دولت عراق برای اجرایی کردن ترتیبات یک راه حل مسالمت آمیز، به منظور تضمین حداقلهای حفاظت و سلامت مجاهدان اشرف برای انتقال ۴۰۰تن از آنها به کمپ آزادی، اعلام کرد.
مذاکرات باید با حضور سفیر دن فِرید، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف؛ مارتین کوبلر، نماینده ویژه دبیرکل در عراق؛ سفیر ژان دورویت، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف؛ دکتر آلخو ویدال کوادراس، نایب رئیس پارلمان اروپا؛ استراون استیونسون رئیس هیأت رابطه با عراق؛ و وکیلان اشرف برگزار شود. فشار یک سویه بر مجاهدین و مقاومت ایران برای پذیرش آنچه خواست فاشیسم دینی حاکم بر ایران است، قابل قبول نیست. بهویژه وقتی آکنده از وارونه جلوه دادن و قلب و تحریف حقایق باشد...))
مریم رجوی در این بیانیه با ترفندهای همیشگی تلاش نموده تا از یکسو چنین بنمایاند که گویی همیشه آرزو داشته در کنار اشرفیان باشد و برای همین باز هم برای سفر به عراق اعلام آمادگی نموده است! این خانم که درس رنگ و ریا را از مکتب مسعود رجوی آموخته است به هیچوجه شرح نمی دهد که اگر اینهمه مشتاق رفتن به عراق جهت تضمین سلامت اعضای اسیر در اشرف بوده است، پس چگونه همان افراد را در زیر حملات پی در پی نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا تنها گذاشت و زمانی که تک به تک آنان در معرض حملات موشکی هواپیماها قرار داشتند، بدون اطلاع آنان را ترک نمود و به فرانسه گریخت؟ و چرا تا دوماه هیچکدام از اسیران اشرف که اینجانب نیز یکی از همان افراد بودم خبر نداشتیم که ایشان در پاریس مستقر است و مسعود او را به آنجا فراری داده تا زمینه را برای گریز خودش آماده سازد؟
و از این گذشته، اگر ایشان چنین درخواستی داشته و دارند، چرا در همان هنگام که «جگرگوشه هایش» با فرمان اجباری وی «عاشوراگونه» غرق در خون شده و با چوب و سنگ به جنگ تانکها اعزام می شدند و عکسهای خونالود زنان باعث شور و شعف انقلابی و ایدئولوژیکی ایشان می گردید، و به گفتۀ خودش صورتهای خونین زنان و صورتهای خاک آلود و سوختۀ همان خواهران برایش بسیار زیبا می نمود، به عراق نیامد تا در کنار اشرفیان سرفراز به مقاومت برخیزد؟
دوران این مظلوم نمایی ها و ریاکاریها پایان یافته است خانم مریم قجرعضدانلو... اما شما برای همین به قول خودت مذاکره هم دهها شرط گذاشته ای چون بخوبی می دانی که اگر چیزی را نپذیری مورد سوآل جامعه جهانی و مورد نفرت مردم جهان و سازمانهای حقوق بشری قرار خواهی گرفت و اگر هم بپذیری که قادر به پرداخت راحت هزینه های سخت و سنگین سیاسی و ایدئولوژیکی و استراتژیکی آن نخواهی بود، پس تلاش می کنید ضمن پذیرش اجباری (و در عین حال صوری) آنچه به شما تحمیل می شود، دهها شرط و تضمین و اما و اگر بر سر راه جامعۀ جهانی قرار دهید. در عین حال که بخوبی می دانید خود بزرگترین و اولین نقض کنندۀ قوانین بین المللی هستید. شما بخوبی می دانید که در هیچ جای جهان کمپی نمی تواند وجود داشته باشد که به مدت طولانی توسط نیروهای بیگانه اداره شود و دولت مرکزی و قانونی آن کشور نتواند بر آن نظارت مستقیم داشته باشد. و در هیچ کجای جهان تحت نظارت سازمان ملل نمی تواند کمپی باشد که عده ای بر دیگران اعمال قدرت نمایند و از ملل متحد بخواهند تا خود برای دیگران قانون وضع کنند و پناهندگی آنان نیز به صورت گروهی باشد...
بدین گونه است که باید گفت دروغ و ریا بخش جدایی ناپذیر از هویت شما شده است و این دقیقاً همان عاملی است که باعث شد کسانی چون من از شما جدا شویم و دیگر به هیچ سخن شما اعتماد نکنیم. آری، اینرا در همان زمان که در اشرف هم بودم به شما رسانیدم ولی گوش نکردید چون وجود شما و کلیت تشکل شما آلوده به دروغ و ریا و فریب و ناصادقی شده بود در عین اینکه از همۀ ما طی سالیان طولانی می خواستید که فدا و صداقت را سرلوحۀ مکتب خود نماییم و چنین کردیم و شما خود بزرگترین ناقض آن بودید و فدای شما را طی همین ده سالۀ اخیر به طور کامل با پوست و استخوان خود لمس نمودیم، همانگونه که صداقت بی محتوا و بی پایۀ اساس شما و مسعود رجوی را... و جهان امروز اینرا بخوبی دیده و در آینده با تعطیل شدن کامل اشرف بیش از پیش خواهد دانست.
بیانیۀ شورا همچنین در پایان با تکرار دوباره درخواستهای مریم چنین گفته است:
((رئیس جمهور برگزیده مقاومت با یادآوری اینکه دولت عراق، حفاظت نیروهای آمریکایی یا نیروی کلاه آبی ملل متحد یا اتحادیه اروپا و حتی استخدام شرکتهای خصوصی حفاظتی به هزینه ساکنان اشرف را نپذیرفته است، با توجه به همه حملات و محاصره و محدودیتهای سرکوبگرانه برای خوشامد رژیم آخوندها علیه ساکنان اشرف، موارد زیر را بهعنوان تضمینهای حداقل اعلام کرد:
۱-انتقال امن و سالم ساکنان اشرف، بدون هیچ استثنا، با خودروها و اموال منقولشان به کمپ لیبرتی تحت نظارت بین المللی.
۲- نظارت شبانه روزی سازمان ملل و ایالات متحده تا زمان انتقال آخرین نفر به کشور ثالث.
۳- آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان.
۴- استقرار نیروهای عراقی در بیرون سیاج محل جدید تا بهطور خاص نزدیک به ۱۰۰۰زن مجاهدخلق از آسایش و امنیت کافی برخوردار باشند.
۵- لغو محاصره و کلیه تهدیدها و اذیت و آزار و اقدامهای سرکوبگرانه و احکام ساختگی دستگیری بدون استثنا.
۶- فروش داراییهای غیرمنقول ساکنان اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای هزینه های حفاظت و استقرار و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث.))
در مورد نکاتی که مریم رجوی (که همچنان با توهّمی غیرقابل باور خود را رئیس جمهور برگزیده می خواند) به عنوان تضمین مطرح نموده است چند نکته قابل توجه است:
یکم: طرح مسئلۀ انتقال امن و سالم چیزی جز یک انحراف برای مطرح نمودن بقیۀ مسائل نیست، چرا که طی این سالیان همگان متوجه شدند که تنها کسی که برای امن و سلامت ساکنان اشرف هیچ اهمیت و ارزشی قائل نیست سران مجاهدین هستند و کافی است به پیامهای مریم رجوی طی همین دوسال گذشته که مدام بر طبل «مقاومت و ایستادگی... حفظ اشرف به هرقیمت... خروج از اشرف یک فاجعه است... چو اشرف نباشد تن من مباد... اشرف کانون ایستادگی و استراتژی...»، می کوبید بنگریم و حقایق را از دل همان شعارها بیرون بکشیم.
ناگفته نماند که مسعود رجوی بلافاصله بعد از خلع سلاح در یک پیام داخلی به ما اعلام نمود که: «سلاحها را دادم و صاحب سلاحها را حفظ نمودم»... حال با توجه به همان سخنان مسعود رجوی که حدود نه سال پیش به ما گفت، ببینید چرا در این سالهای پایانی تنها چیزی که برای رجویها ارزشی نداشته است همان «صاحبان سلاحها» بوده اند و در این مدت تنها چیزی که ارزشمند شده بوده «یک تکه زمین متعلق به مردم عراق» است؟
دوم: نظارت دائمی ملل متحد چیز جدیدی نیست و هر کمپی که نیروهای آن پناهجو باشند و پرونده های آنان در سازمان ملل ثبت شده باشد به هرحال متناسب با امکانات موجود مورد نظارت قرار خواهند گرفت، اما طرح نظارت ایالات متحده بودن! چه معنایی دارد؟ آنجا خاک عراق و متعلق به مردم عراق و دولت قانونی آنان است، سازمان ملل هم خودش با قوانین موجود دولت عراق می تواند در آنجا فعالیت داشته باشد نه اینکه قوانین دولت میزبان را زیر پا بگذارد، در هیچ کجای جهان و از جمله در اروپا نیز سازمان ملل هیچ دخل و تصرفی در قوانین موجود کشورها ندارد، پس با چه منطقی گفته شده که کمپ باید تحت نظارت ایالات متحده باشد؟ آمریکا بعد از سالها اشغال، کشور را به مردم و دولت عراق سپرده است و حق هیچگونه دخالتی در امور داخلی عراق را نمی تواند داشته باشد. این خواسته ای کاملاً شبهه برانگیز است که گویی خانم رجوی ایالات متحده را به عنوان مادر خود فرض نموده که بایستی همیشه توسط آنان شیرداده شود...!
خانم رجوی، این مادر دیگر به شما پشت نموده است و هرچقدر شما را تغذیه نمود به همان اندازه هم از شما استفاده برد و اینک دیگر شما مبدل به دستمالی شده اید که تاریخ مصرف آن گذشته است. باید مام دیگری برای خود برگزینید.
سوم: انتقال با اموال منقول موضوعی است که باید به طور کامل بررسی شود. تمامی امکانات منقول محصول رنج و سختی هزاران اسیر در اشرف بوده است و باید زیر نظر دادگاههای معتبر این مسئله بررسی شده و کم و کیف امکانات مشخص شود و تمامی امکانات منقول با سند رسمی و متناسب با سابقۀ خدمت هرکدام در پادگانهای رجوی، تحویل تک به تک اعضای فرقه شود و اجازه داده نشود که این اموال به گونه ای غیرقانونی به اسم اعضای اشرف به بیرون منتقل گردد و بعد با زد و بندهای مختلف به جیب گشاد رجوی سرازیر گردد و محصول عمر هزاران نفر به دست افراد ناباب بیفتد و صاحبان اصلی این اموال در سنین کهولت بدون حداقل امکانات به حال خود رها شوند...
علاوه برآن اموال غیرمنقول نیز بایستی از طریق ارگانهای ذیربط و مسئول و معتبر مورد بررسی قرار گرفته و آنچه متعلق به مردم عراق است به آنها بازگردانیده شود و بقیه نیز همچون اموال منقول به صاحبان اصلی آن یعنی بدنۀ سازمان مجاهدین بازگردانیده شده و سند معتبر برای آنان صادر گردد.
لازم به یادآوری است که بعد از سقوط صدام، اموال زیادی (که متعلق به ارتش صدام بود)، با لشکرکشی به مناطق مختلف عراق با تهدید و یا با بهایی اندک از مردم بازپس گرفته شد و به درون اشرف منتقل گردید که هزاران خودروی مختلف شهری و نظامی و مهندسی و دیگر تجهیزات را شامل می گردید. این خودروها توسط اعضای سازمان تغییر رنگ داده شد و برای آنان اسناد جعلی تشکیل گردید و بسیاری از آنان نیز فروخته شد که البته بعدها شایع شده بود که عراق آنها را بازپس گرفته است اما هیچ خبر رسمی در این رابطه پخش نشد. با اینحال انبوه خودروها توسط کانالهای عراقی از اشرف به شهرها منتقل می گردید و به فروش می رفت. در این بین برخی از خودروها نیز توسط همان کانالها دزدیده شد.
چهارم: طرح بسیار مضحک خارج از سیاج ماندن سربازان عراقی به خاطر حضور 1000 زن مسلمان!!!! از زمره مسائلی است که باید از دو دید به آن نگریست:
دید نخست: مریم رجوی با انواع ترفندها می خواهد در مسیرهای قانونی سنگ اندازی و مانع تراشی کند. این سخن نیز برآمده از چنین دستگاهی است که به اسم «زنان مسلمان» بیان می شود. در اینصورت باید از مریم رجوی پرسید اگر پلیس نباید در کمپی تردد داشته باشد که در آن «زنان مسلمان» قرار دارند، چرا سربازان آمریکایی براحتی در کمپ اشرف تردد داشتند و در تمامی میهمانی های برگزار شده همین «زنان جوان مسلمان» میهماندار سربازان آمریکایی بودند و هیچ «مرد مسلمانی» حق نداشت در چنین میهمانی هایی حضور داشته باشد؟ آیا در برنامه های تفریحی که در پارک مریم برگزار می گردید و آمریکاییها به آن دعوت می شدند نیز چنین محدویتی از طرف شما اعمال می شد و یا بعکس از همان «دختران مسلمان» برای گپ و گفتگو با سربازان آمریکایی استفاده می شد؟ و آیا وقتی که سربازان آمریکایی به محل گردآوری جنگ افزارهای می آمدند جز با «دختران مسلمان» مورد نظر شما تانک سواری و گفتگو می کردند؟ آیا در آنجا ما به عنوان «مردان مسلمان» حق داشتیم با سربازان آمریکایی گفتگو کنیم یا این فقط حق «دختران مسلمان» بود؟
در همین رابطه باید جهت اطلاع هموطنان بگویم که طی سالها حضور سربازان آمریکایی در اشرف که براحتی در تمام قرارگاه گشت می زدند، بارها و بارها انواع میهمانی ها برای ژنرالها و سربازان آمریکایی برگزار شد و طی آن همین «دختران و زنان» نقش میهماندار و نقش برانگیختن احساسات عاطفی سربازان مرد آمریکایی را برعهده داشتند و براحتی مجاز بودند با سربازان مرد آمریکایی گفتگو کنند و رابطه برقرار کنند. همچنین در زمان سرویس و نگهداری جنگ افزارها، همین دختران، سربازان مرد آمریکایی را بر روی نفربرهایشان سوار می کردند و در محوطه می چرخیدند که باعث تناقض زیادی برای مردان شده بود و گاه به شوخی به همدیگر می گفتند: «ما که انقلاب کرده ایم نمی توانیم با خواهران مجاهد خود رابطه داشته باشیم ولی سرباز انقلاب نکردۀ آمریکایی می تواند براحتی با خواهران ما رابطه بزند!»...
خانم رجوی، آیا حقیقتاً تو فقط زمانی به یاد زنان مسلمان می افتی که قرار است یک رابطۀ انسانی و حقوقی و قانونی بین آنان و خارجی ها صورت گیرد؟ آیا این ارتباط از نظر تو حرام محسوب می شود ولی رابطه های فریبندۀ تفریحی و دوستانه در میهمانی ها حلال است؟ از چه می ترسی؟ از اینکه رابطه زدن با پلیس عراق کدورتها را برطرف کند و آن زنان مسلمان بدانند که شما آنها را فریب داده بودید و پلیس عراق با آنان دشمنی نداشته است؟ چطور رابطه زدن همین زنان مسلمان با سربازان عراقی زمان صدام حسین حرام نبود و ترسی هم در پی نداشت؟ مگر صدها سرباز عراقی در اشرف برای کارهای مختلف حضور نداشتند؟ مگر دهها کارگر عراقی و سودانی در همان قرارگاههای زنان حضور نداشتند و تنگاتنگ آنان کار نمی کردند؟
دید دیگر: آنچه مریم در این رابطه می گوید، آن روی سکۀ افکار عقب مانده و بنیادگرایانۀ شخص مسعود رجوی است که اینک از زبان مریم بیرون زده است. حتا طرح چنین مسائلی ولو بخاطر مردم فریبی باشد، بیانگر حقیقتی است که هرچقدر مریم رجوی با شکل و شمایل فریبندۀ خود می خواهد آنرا بپوشاند ولی دم خروس آن مدام بیرون می زند.
در واقع مریم به روشنی بیان می کند که از نظر او جداسازی جنسیتی امری غیرقابل اجتناب است و هرچند تاکنون مخفی نگهداشته است، اما بدلیل عمق تفکرات بنیادگرایانه اش نمی تواند خلاف آن حرکت کند. از دید مریم رجوی، زنان بایستی در محیطی باشند که هیچ مردی در آن تردد نداشته باشد. همان چیزی که سالهای طولانی است به دختران و زنان اسیر در اشرف تحمیل نموده و این زنان و دختران بی پناه حق دیدار یک مرد را نداشته اند. این تفکر بخشی از اصول اعتقادی و ایده ها و جهانبینی مریم رجوی است که «تمامی زنان جهان بایستی در حریم مطلق مسعود رجوی قرار گیرند»، و با همین اصل اعتقادی بود که زنان را به مرور به نقطه ای می رساند که با مسعود عقد کنند. گویا مریم رجوی همچنان می خواهد در مکانهای جدید نیز چنین جداسازی هایی را اعمال کند و زنان را از حق داشتن انتخاب برای محل و نوع زندگی محروم نماید.
سالهای طولانی است که قرارگاه اشرف شاهد جداسازیهای غیرقابل باور جنسیتی است که در هیچ کجای جهان نمونه نداشته است. از جمله می توان به جداسازی بیمارستانها، پارکها، قبرستان، موزه، کتابخانه، تصفیۀ خانۀ آب، خودروها، سالنهای غذاخوری و کلاسها و نمازخانه ها و همچنین پمپ بنزین اشاره نمود... حال می توان حدس زد که رجوی چه آیندۀ تابناکی برای میهن ما در خواب دیده بوده است... و در ادامۀ همان ایران آزاد فردا، قرار است کمپ جدید سازمان ملل در عراق نیز شاهد چنین جداسازیهایی باشد که مریم رجوی برای آن در نظر گرفته است.
اما چنین امری غیرقابل قبول است. پلیس عراق می تواند در موارد خاص از سربازان زن جهت کنترل کمپ پناهندگان استفاده نماید و مثل هر کشور دمکراتیکی در جهان، از پلیسهای مختلط جهت تردد در کمپ استفاده نماید و به این ترتیب نشان دهد که هیچگونه دشمنی با نفرات نداشته و ندارد و تنها کسی که خواهان این دشمنی های هدفمند است، رهبری سازمان می باشد که در هراس از فروپاشی فرقۀ مخوف خود، روز و شب ندارد.
پنجم: بهانه گیریهای دیگری که شامل رفع محاصره و تهدید و آزار اذیت ساکنان است، باز هم چیزی جز منحرف کردن افکار عمومی از جنایتها و محدودیتها و اعمال فشارهای غیرقابل تحمل بر ساکنان اشرف از سوی سران فرقه نیست. منظور ایشان از آزار و اذیت و محاصره، همان تلاش پیگیر خانواده ها جهت برقراری ارتباط با عزیزانشان می باشد که به خاطر نداشتن امکان دیدار، ناچارند صدای خود را با بلندگو به گوش آنان برسانند.
کمپ اشرف به مدت حدود 20 سال از سوی سربازان صدام حسین و بعد هم سربازان آمریکایی تحت پوشش حفاظتی بوده است، اما از روزی که قرار شد دولت قانونی عراق حفاظت آنجا را برعهده بگیرد، این کار محاصره نام گرفت که قابل تأمل است.
اینها حنای مریم رجوی برای عوامفریبی است که دیگر رنگی برای مردم ایران ندارد و باید به خواسته های دولت عراق و سازمان ملل پاسخ مثبت بدهد و دست از سر اسیران اشرف بردارد تا آنان خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرند و مریم رجوی باید بداند که دوران ولایت مداری گذشته است و یک نفر نمی تواند به اسم و یا به عنوان رئیس جمهور برگزیدۀ مقاومت (و یا رهبری عقیدتی و ولی فقیه) برای دیگران تصمیم بگیرد...
حامد صرافپور
22 دسامبر 2011
سرانجام پس از 8سال تن ندادن به قوانین دنیای روز و گردن کشی کردن ورجز خوانی فرقه رجوی در عراق، بالاخره سران فرقه اعلام کردند که جابجایی کمپ اشرف را می پذیرند. وبه اردوگاه جدید می روند تا از آنجا به کشورهای خارجی سفر کنند.
در این رابطه پرداختن به چند نکته ضروری است، اولا که مریم رجوی در این بین مثل همیشه برای مطرح شدن خودش و همچنین برای پاسخ ندادن به واقعیت ها و حساب پس ندادن در برابر آنچه که سالیان بر اسیران فرقه گذشته و هزاران نفر را ربوده و در این فرقه اسیر کرده و اجازه هر گونه دسترسی به دنیای بیرون را از آنها گرفته اند، با وقاحت و پروریی تمام شرط هایی برای این جابجایی اعلام نموده که هر کدام از این بندها جز فریبکاری و ریاکاری چیز دیگری نیست .
۱-انتقال امن و سالم ساکنان اشرف، بدون هیچ استثنا، با خودروها و اموال منقولشان به کمپ لیبرتی تحت نظارت بین المللی.
در این رابطه باید گفت تنها کسانی که به فکر امنیت و سلامت ساکنان اشرف نیستند تو و سران فرقه هستید، چرا که بخوبی تمام بحث های سالهای اخیر را به یاد داریم .... بارها مسعود رجوی در جلسات عمومی اعلام میکرد، اگر هزار نفر در اشرف بمیرند مهم نیست . ویا بارها میگفت 72نفر هم برای من بماند کافی است. و بارها و بارها مریم رجوی شخصا اعلام میکرد فقط مسعود زنده بماند کافی است ... علاوه بر این همین سال گذشته برای یک نمایش تلویزیونی که اعلام نمایند عشایر عراقی به ما حمله کرده اند ،درحالیکه همه نفرات را مجهز به کلاهخود و سپر کرده بودند؛ ابتدا به مدت چند دقیقه تمام خانواده های عراقی وعشایری که به اعتراض و برای بستن کمپ اشرف بصورت مسالمت آمیز آمده بودند را سنگ باران نموده. و آنها را تحریک کردند وسپس به همه ساکنان اسیر و در بند دستور داده شد بروید جلوی سیاج ایستاده و بدون استفاده از کلاهخود و سپرسنگ بخورید و تکان نخورید، تا تعداد زیادی سنگ بخورند و مجروح شوند و سرو صورتشان خون آلود شود، که بتوانند اعلام کنند بیش از صد نفر در سنگ پرانی !! عشایر عراقی مجروح شده اند.
و درحالیکه برای آن صورت های خونین ! خوشحالی میکردی و پیام تبریک دادی حال به فکر امنیت و سلامت هستی. درحالیکه این حرف جز طرفندی بیش نیست ... و انتقالی که قانونی و زیر نظر یک دولت باشد، مسلما مشکلی نخواهد داشت. مگر اینکه لرزه دیدار ساکنان اشرف با نیروهایی خارج از کمپ به جان شما افتاده باشد.
۲-نظارت شبانه روزی سازمان ملل و ایالات متحده تا زمان انتقال آخرین نفر به کشور ثالث.
در این رابطه نیز بایستی گفت اگر شما کارشکنی نکنید سازمان ملل طبق قوانین خودش کارش را میکند. و در رابطه با ایالات متحده "و امپریالیسم"!! نیز نمیدانم چقدر مشتاق این دشمن قدیم و دوست امسال شده اید... و ایالات متحده چه ربطی به شما دارد و از چه زمانی نیروی مستقل و حفاظت شخصی شما شده که ما خبرنداریم .
معلوم نیست که از یک طرف حرف مذاکره با دولت عراق زده میشود واز طرف دیگر هنگام انتقال و حفاظت ،عراقی ها بایستی خارج سیاج بوده و حفاظت نیز بعهده آمریکا!! باشد.
۳-آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان.
آیا تا کنون چه کسی بر سر راه آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان کارشکنی کرده و در طی این سالیان ساکنان اشرف را برده خود خوانده و اجازه نداده که افراد به حق قانونی خود دست یابند و بطور انفرادی با کمیساریا وصلیب مصاحبه کنند براستی که در وارونه گویی استادید. چه کسی برگه های جعلی چاپ کرده و در صورتیکه کمیساریا و صلیب سرخ افراد را با هویت فردی و شخصی پناهنده و پناهجو مخاظب قرار میدهند همچنان ریاکارانه اصرار بر پناهجویی جمعی دارید تا هویت و شخصیت افراد را انکار کنید تا دکان شیادی و بردگی کمپ اشرف باقی بماند.
۴-استقرار نیروهای عراقی در بیرون سیاج محل جدید تا بهطور خاص نزدیک به ۱۰۰۰زن مجاهدخلق از آسایش و امنیت کافی برخوردار باشند.
آیا مطمئن هستی که الان آن 1000 زن امنیت و آسایش دارند ...یا اینکه امنیت و آسایش آنها را در این می بینی که از دنیای بیرون و زندگی جاری جدا بوده و چون بردگانی در دوران پارینه سنگی و قرون وسطی بوده و... این زنان رنگ آفتاب و مهتاب را نبینند و در ملک طلق تو و رجوی باشند !!!!
آری شاید هموطنان و زنان آزاده دنیا خبر نداشته باشند که بر زنان در کمپ اشرف چه می گذرد که پیشنهاد میکنم مقاله "سراب آزادی زنان" را در صورت امکان مطالعه نمایند.
فقط اشاره ای کافی است که بگویم در طی سالیان در کمپ اشرف ،زنان از کوچکترین و اولیه ترین حقوق انسانی محروم بوده و همواره تحت یک استثمار وحشتناک فکری و فیزیکی قرار داشته اند.زنان و دختران ساکن در کمپ اجازه دیدار با هیچ مردی را ندارند ؛ حق انتخاب لباس و پوشش مورد نظر خود را ندارند ، اجازه هیچ اظهار نظری را ندارند و اجازه تردد به هیچ مکانی که در آن محل ها مردان باشند را ندارند ... و به مانند بردگانی که فقط بایستی مطیع اوامر تشکیلات بوده و تمام عواطف شان را نیز نثار رهبری !!!کنند نگهداری می شوند. و همواره بصورت اسیرانی جدا از دنیای بیرون هستند.
حال خانم رجوی نگران چه می باشد ؟ احتمالا یا اینکه زنان مسلمان!! با دیدن دنیای بیرون و سربازان عراقی شورش کنند و یا اینکه نگران مسائل شرعی هستند که نبایستی رنگ این زنان را کسی از خارج از کمپ ببیند !!!
و در هر حال در رابطه با اصرار به استقرار نیروهای عراقی در خارج کمپ و این همه پافشاری بر عدم تماس اسرای کمپ با نیروهای عراقی و خانواده ها و ندیدن دنیای بیرون برای چیست و فکر میکنید تا کی ؟ میتوانید اعضای درون کمپ را بی اطلاع از واقعیت های جهان به بندگی خود وادارید؟ تا کی ؟
۵-لغو محاصره و کلیه تهدیدها و اذیت و آزار و اقدامهای سرکوبگرانه و احکام ساختگی دستگیری بدون استثنا.
این محور نیازی به توضیح زیادی ندارد ... لغو محاصره یعنی اینکه درب اشرف را باز کنید تا به مانند قبل بازهم ما بتوانیم از ایران و ترکیه و ... نیروهای جوان را فریفته و تحت عنوان فرستادن به خارج آنها را دزدیده و به کمپ ببریم و بگوییم نیروهای جدید به ما می پیوندند!! من شاهدی هستم که در سالهای بین 80تا 87 صدها نفر را ستاد داخله تشکیلات فرقه رجوی ازترکیه و ایران بدون این که شناختی از ایدئولوژی پوسیده سازمان داشته باشند به کمپ صادر می کرد و این افراد بیچاره بعد از رسیدن به اشرف تازه می فهمیدند چه بلایی سرشان آمده و خیلی از این نفرات هم که زوج هایی بودند آنها را نیز تحت نام انقلاب و با زور از هم جدا کرده و دیگر اجازه حتی یک دیدار یک دقیقه ای هم به آنها نمیدادند و... به این شکل افراد در درون کمپ زندانی شده و ناخواسته در این تشکیلات قرار میگرفتند که خود شرحی جداگانه دارد... (آقایان داریوش – صادق – محمد - علی - احمد و....تنها نمونه ای از این افراد هستند که از ترکیه آنها را تحت پوش فرستادن به خارج و دادن پاسپورت به اشرف منتقل کرده و آنگاه آموزش های تشکیلاتی برای آنان می گذاشتند که باصطلاح آنها را مجاهد!!کنند)
لغو محاصره یعنی اینکه افرادی دست چین شده از عشایر و نفرات عراقی را وارد کمپ کردن و آموزش خرابکاری و جاسوسی به آنها دادن .
لغو محاصره یعنی اینکه خلاف قوانین کشور "صاحبخانه" هرکار غیرقانونی را مختارانه انجام دادن و مشروع کردن.
۶-فروش داراییهای غیرمنقول ساکنان اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای هزینه های حفاظت و استقرار و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث.
اولا در این رابطه باید گفت با آن هزینه های میلیونی که در جشن ها و برنامه های خارج کشور بطور مستمر میکنید نه برای حفاظت و نه برای استقرار به پولی نیاز ندارید و تا قاچاق و دلالی و یکسری حمایت های مشکوک ... هست مشکل مالی نخواهید داشت و دوما این اموال متعلق به ساکنان کمپ خواهد بود و باید که زیرنظر همان کمیساریا و صلیب سرخ و همان "سازمان ملل و کلاه آبی " بایستی به تک تک ساکنان داده شود ونه به سران سازمان که برای مخارج خرابکاری و استخدام مزدور و سخنران های اجاره ای و مهمانی ها و لباسهای خانم رجوی ... صرف شود.
مریم سنجابی3دیماه 1390
در این رابطه پرداختن به چند نکته ضروری است، اولا که مریم رجوی در این بین مثل همیشه برای مطرح شدن خودش و همچنین برای پاسخ ندادن به واقعیت ها و حساب پس ندادن در برابر آنچه که سالیان بر اسیران فرقه گذشته و هزاران نفر را ربوده و در این فرقه اسیر کرده و اجازه هر گونه دسترسی به دنیای بیرون را از آنها گرفته اند، با وقاحت و پروریی تمام شرط هایی برای این جابجایی اعلام نموده که هر کدام از این بندها جز فریبکاری و ریاکاری چیز دیگری نیست .
۱-انتقال امن و سالم ساکنان اشرف، بدون هیچ استثنا، با خودروها و اموال منقولشان به کمپ لیبرتی تحت نظارت بین المللی.
در این رابطه باید گفت تنها کسانی که به فکر امنیت و سلامت ساکنان اشرف نیستند تو و سران فرقه هستید، چرا که بخوبی تمام بحث های سالهای اخیر را به یاد داریم .... بارها مسعود رجوی در جلسات عمومی اعلام میکرد، اگر هزار نفر در اشرف بمیرند مهم نیست . ویا بارها میگفت 72نفر هم برای من بماند کافی است. و بارها و بارها مریم رجوی شخصا اعلام میکرد فقط مسعود زنده بماند کافی است ... علاوه بر این همین سال گذشته برای یک نمایش تلویزیونی که اعلام نمایند عشایر عراقی به ما حمله کرده اند ،درحالیکه همه نفرات را مجهز به کلاهخود و سپر کرده بودند؛ ابتدا به مدت چند دقیقه تمام خانواده های عراقی وعشایری که به اعتراض و برای بستن کمپ اشرف بصورت مسالمت آمیز آمده بودند را سنگ باران نموده. و آنها را تحریک کردند وسپس به همه ساکنان اسیر و در بند دستور داده شد بروید جلوی سیاج ایستاده و بدون استفاده از کلاهخود و سپرسنگ بخورید و تکان نخورید، تا تعداد زیادی سنگ بخورند و مجروح شوند و سرو صورتشان خون آلود شود، که بتوانند اعلام کنند بیش از صد نفر در سنگ پرانی !! عشایر عراقی مجروح شده اند.
و درحالیکه برای آن صورت های خونین ! خوشحالی میکردی و پیام تبریک دادی حال به فکر امنیت و سلامت هستی. درحالیکه این حرف جز طرفندی بیش نیست ... و انتقالی که قانونی و زیر نظر یک دولت باشد، مسلما مشکلی نخواهد داشت. مگر اینکه لرزه دیدار ساکنان اشرف با نیروهایی خارج از کمپ به جان شما افتاده باشد.
۲-نظارت شبانه روزی سازمان ملل و ایالات متحده تا زمان انتقال آخرین نفر به کشور ثالث.
در این رابطه نیز بایستی گفت اگر شما کارشکنی نکنید سازمان ملل طبق قوانین خودش کارش را میکند. و در رابطه با ایالات متحده "و امپریالیسم"!! نیز نمیدانم چقدر مشتاق این دشمن قدیم و دوست امسال شده اید... و ایالات متحده چه ربطی به شما دارد و از چه زمانی نیروی مستقل و حفاظت شخصی شما شده که ما خبرنداریم .
معلوم نیست که از یک طرف حرف مذاکره با دولت عراق زده میشود واز طرف دیگر هنگام انتقال و حفاظت ،عراقی ها بایستی خارج سیاج بوده و حفاظت نیز بعهده آمریکا!! باشد.
۳-آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان.
آیا تا کنون چه کسی بر سر راه آغاز کار کمیساریای عالی پناهندگان کارشکنی کرده و در طی این سالیان ساکنان اشرف را برده خود خوانده و اجازه نداده که افراد به حق قانونی خود دست یابند و بطور انفرادی با کمیساریا وصلیب مصاحبه کنند براستی که در وارونه گویی استادید. چه کسی برگه های جعلی چاپ کرده و در صورتیکه کمیساریا و صلیب سرخ افراد را با هویت فردی و شخصی پناهنده و پناهجو مخاظب قرار میدهند همچنان ریاکارانه اصرار بر پناهجویی جمعی دارید تا هویت و شخصیت افراد را انکار کنید تا دکان شیادی و بردگی کمپ اشرف باقی بماند.
۴-استقرار نیروهای عراقی در بیرون سیاج محل جدید تا بهطور خاص نزدیک به ۱۰۰۰زن مجاهدخلق از آسایش و امنیت کافی برخوردار باشند.
آیا مطمئن هستی که الان آن 1000 زن امنیت و آسایش دارند ...یا اینکه امنیت و آسایش آنها را در این می بینی که از دنیای بیرون و زندگی جاری جدا بوده و چون بردگانی در دوران پارینه سنگی و قرون وسطی بوده و... این زنان رنگ آفتاب و مهتاب را نبینند و در ملک طلق تو و رجوی باشند !!!!
آری شاید هموطنان و زنان آزاده دنیا خبر نداشته باشند که بر زنان در کمپ اشرف چه می گذرد که پیشنهاد میکنم مقاله "سراب آزادی زنان" را در صورت امکان مطالعه نمایند.
فقط اشاره ای کافی است که بگویم در طی سالیان در کمپ اشرف ،زنان از کوچکترین و اولیه ترین حقوق انسانی محروم بوده و همواره تحت یک استثمار وحشتناک فکری و فیزیکی قرار داشته اند.زنان و دختران ساکن در کمپ اجازه دیدار با هیچ مردی را ندارند ؛ حق انتخاب لباس و پوشش مورد نظر خود را ندارند ، اجازه هیچ اظهار نظری را ندارند و اجازه تردد به هیچ مکانی که در آن محل ها مردان باشند را ندارند ... و به مانند بردگانی که فقط بایستی مطیع اوامر تشکیلات بوده و تمام عواطف شان را نیز نثار رهبری !!!کنند نگهداری می شوند. و همواره بصورت اسیرانی جدا از دنیای بیرون هستند.
حال خانم رجوی نگران چه می باشد ؟ احتمالا یا اینکه زنان مسلمان!! با دیدن دنیای بیرون و سربازان عراقی شورش کنند و یا اینکه نگران مسائل شرعی هستند که نبایستی رنگ این زنان را کسی از خارج از کمپ ببیند !!!
و در هر حال در رابطه با اصرار به استقرار نیروهای عراقی در خارج کمپ و این همه پافشاری بر عدم تماس اسرای کمپ با نیروهای عراقی و خانواده ها و ندیدن دنیای بیرون برای چیست و فکر میکنید تا کی ؟ میتوانید اعضای درون کمپ را بی اطلاع از واقعیت های جهان به بندگی خود وادارید؟ تا کی ؟
۵-لغو محاصره و کلیه تهدیدها و اذیت و آزار و اقدامهای سرکوبگرانه و احکام ساختگی دستگیری بدون استثنا.
این محور نیازی به توضیح زیادی ندارد ... لغو محاصره یعنی اینکه درب اشرف را باز کنید تا به مانند قبل بازهم ما بتوانیم از ایران و ترکیه و ... نیروهای جوان را فریفته و تحت عنوان فرستادن به خارج آنها را دزدیده و به کمپ ببریم و بگوییم نیروهای جدید به ما می پیوندند!! من شاهدی هستم که در سالهای بین 80تا 87 صدها نفر را ستاد داخله تشکیلات فرقه رجوی ازترکیه و ایران بدون این که شناختی از ایدئولوژی پوسیده سازمان داشته باشند به کمپ صادر می کرد و این افراد بیچاره بعد از رسیدن به اشرف تازه می فهمیدند چه بلایی سرشان آمده و خیلی از این نفرات هم که زوج هایی بودند آنها را نیز تحت نام انقلاب و با زور از هم جدا کرده و دیگر اجازه حتی یک دیدار یک دقیقه ای هم به آنها نمیدادند و... به این شکل افراد در درون کمپ زندانی شده و ناخواسته در این تشکیلات قرار میگرفتند که خود شرحی جداگانه دارد... (آقایان داریوش – صادق – محمد - علی - احمد و....تنها نمونه ای از این افراد هستند که از ترکیه آنها را تحت پوش فرستادن به خارج و دادن پاسپورت به اشرف منتقل کرده و آنگاه آموزش های تشکیلاتی برای آنان می گذاشتند که باصطلاح آنها را مجاهد!!کنند)
لغو محاصره یعنی اینکه افرادی دست چین شده از عشایر و نفرات عراقی را وارد کمپ کردن و آموزش خرابکاری و جاسوسی به آنها دادن .
لغو محاصره یعنی اینکه خلاف قوانین کشور "صاحبخانه" هرکار غیرقانونی را مختارانه انجام دادن و مشروع کردن.
۶-فروش داراییهای غیرمنقول ساکنان اشرف تحت نظارت ملل متحد و بازپرداخت آن برای هزینه های حفاظت و استقرار و انتقال ساکنان به کشورهای ثالث.
اولا در این رابطه باید گفت با آن هزینه های میلیونی که در جشن ها و برنامه های خارج کشور بطور مستمر میکنید نه برای حفاظت و نه برای استقرار به پولی نیاز ندارید و تا قاچاق و دلالی و یکسری حمایت های مشکوک ... هست مشکل مالی نخواهید داشت و دوما این اموال متعلق به ساکنان کمپ خواهد بود و باید که زیرنظر همان کمیساریا و صلیب سرخ و همان "سازمان ملل و کلاه آبی " بایستی به تک تک ساکنان داده شود ونه به سران سازمان که برای مخارج خرابکاری و استخدام مزدور و سخنران های اجاره ای و مهمانی ها و لباسهای خانم رجوی ... صرف شود.
مریم سنجابی3دیماه 1390
درخبرها آمده است که مریم رجوی آمادگی خود را برای سفر به بغداد و گفتگو با دولت عراق با حضور نماینده ویژه دبیرکل، مشاور ویژه وزیر خارجه آمریکا درباره اشرف، نماینده ویژه خانم اشتون در امور اشرف، نایب رئیس پارلمان اروپا، رئیس هیأت رابطه با عراق و همچنین وکیلان اشرف ... اعلام کرده بود
اگر کسانی از ماهیت و نیات درونی سران فرقه ، خصوصا مسعود و مریم رجوی اطلاعی نداشته باشند شاید در ظاهر این خبر فکر کنند که ایشان در پی عملی انسانی و حقوق بشری است ولی متاسفانه حتی از ظاهر خبر نیز میتوان تا حدود زیادی به ماهیت و نیت درونی همین خانم پی برد.
سفر به بغداد ... اولا برای گفتگو با دولت عراق ... باید گفت بعد از دهسال فرار از عراق و رفتن به خارجه و سیر سیاحت و درحالیکه عزیزانت!! زیر بمباران نیروهای ائتلاف بودند و پس از به کشتن دادن حدود 50 تن تحت عنوان اینکه در اشرف بایستید و مقاومت بکنید، و جنگ علنی با دولت عراق چه در سرداری، جز اینکه بازهم می خواهی از این فرصت پیش آمده نهایت سواستفاده برای مطرح شدن وقانونی کردن خودت کنی ... و اینکه حتما این هم یادت رفته سرتاپای تو غیرقانونی است و روزی بایستی به تک تک جوانان این میهن حساب پس بدهی.
دوما اینکه یک تریلی اسامی قطار کردن که بایستی همراه وی در این سفر باشندو مد ظله "ناکام ریاست جمهوری" را در این سفر همراهی نمایند... اینها هم نیز جز عقده ناکامی در ریاست و جاه مقام نیست ...
وراستی اگر مریم و مسعود رجوی دلشان برای ساکنان بیگناه وقربانی کمپ اشرف می سوخت بی ریا تر و ساده تر از این حرف ها میتوانستند کمک کنند.
همان طور که هفت سال تمام نوکری و حلقه بگوشی نیروهای امریکایی را در اشرف انجام دادند می توانستند با نیروهای عراقی نیز همکاری کرده و کوتاه بیایند و اینقدر نفرات بیگناه را به کشتن ندهند.
همانطور که هفت سال تمام به هر ساز آمریکایی ها رقصیدند میتوانستند با دولت عراق نیز تشریک مساعی کرده و به قوانین کشور "صاحبخانه" تن در دهند.
همانطور که در سال 82 درپای میز مذاکره با آمریکایی ها رفتند، میتوانستند خیلی زودتر از این و قبل از به کشتن دادن و اسیر بودن این همه نفر در کمپ ..قرارداد تفاهم با نیروهای عراقی نیز امضا کنند.
حال خانم رجوی به سرش زده که به عراق برگردد ... کاش میگفت میخواهم سری هم به اشرف بزنم و حداقل عکسی هم با خواهران نازنینم با صورت های خونین و خاک آلود و آفتاب سوخته آنها بگیرم...
شاید هم خجالت کشیده که با آن لباس های اشرافی اش در کنار ساکنان خاک آلود عکسی بگیرد ...
و شاید هم از خارجه نشینی و پاریس و کناررود خانه اورسوراواز خسته شده و خواسته کمی در گرمای سوزان وسرمای بیابان در کنار خواهران و برادرانش در اشرف باشد... نمیدانم از خودش بپرسید
اما از نظر من خوب بود و ای کاش به ایشان اجازه داده می شد که حتما" سری به عراق میزد تا محصول کارهایش را می دید
اخر این دهسال اخیر برای بقای اشرف!!!ایشان بسیار زحمت کشیده بودند
ساکنان اشرف را در بند و حصار کشیدن و حتی اجازه دسترسی به یک تلفن و تماس چه با خانواده و چه با دنیای بیرون ندادن و برای سالیان انسان ها را در یک حصار فکری نگه داشتن که حتی اجازه دسترسی به یک کانال خبری نداشته باشند و جز حرف های رجوی و فرقه را نشنیدن و شب و تاصبح مشغول دعاو مجیز گویی رهبری بودن .... در درونی کمپی جدا از دنیای بیرون ، و سپس ایشان زحمت می کشید و هر هفته یکبار از الف تا ی و هفته بعد از ی تا الف یک سری محورهای عجیب و غریب تحت عنوان بحث جدید به خورد این ساکنان بدبخت میدادند و آنها را بازخواست میکرد چرا اینقدر من و مسعود را کم دوست دارید و شما همه تنبل و بیکاره و عجوزه و بی ناموس و نرینه وحشی و مادینه .... هستید و...
خودش هم در پاریس سخت مشغول کارهایش بودو فرصت زیادی هم نداشت ، کارهایی از جمله دستور لباس های جدیدش و مهمانی های متنوع ویادگیری زبان های مختلف و.. کار بسیار سختی! که هر کسی از پس ان برنمی آید ....
و حال پس از دهسال خسته شده اند و خواسته اند سری به اشرف بزنند ای کاش می امد و جگرگوشه های !!! "تنبل و بیکاره و ... "را میدید و کمی در کنار آنان می ماند.
و البته این شجاعت را دارد و الا که دهسال پیش بی خبر بسوی پاریس نمی شتافت
۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه
و اگر ذره ای شرافت برایت باقی مانده است...
این نوشته ها را برای جهانیان و انتشار گسترده نمی خواهم، می دانم که بدستت خواهد رسید و خواهی خواند همین کافی است...
مریم رجوی، آیا من «مأمور اعزامی» شده ام؟
و آیا آن آقایانی که نام بردی «مأمور و یا مزدور» اند؟
آیا می دانی و یادت هست که «فائزه اکبریان» 29 ساله مدت ها و مدت ها اشک می ریخت و زار می زد و آنقدر فهیمه اروانی او را در تنگنا گذاشت که دخترک معصوم از دست تو و تشکیلات تو و انقلاب تو خودکشی و خودش را راحت کرد؟
آیا می دانی و به یاد داری مهوش سپهری آنقدر بر سر «نسرین احمدی» بیچاره فریاد زد و او را داغان کرد که او نیز خودش را کشت؟
آیا بیاد داری که «خدّام گل محمدی» بیچاره که بیمار و مجروح شدید بود آنقدر روزها و شب ها التماس می کرد که: «من نمی خواهم دیگر در این سازمان بمانم بیمار هستم و بگذارید بروم»... و مستمر به دستور تو برای وی در سالن غذاخوری مقر قرارگاه هفتم نشست های مستمر گذاشته و شب تا صبح برسرش داد می زدند که: «تو مزدوری!!!!!!!!!!! و...»، تا اینکه خودش را در هنگام تنظیف سلاح با بنزین به آتش کشید و به زندگی غمناکش پایان داد و بعد هم مشخص نشد او را کجا دفن کردید؟
آیا بیاد داری که چگونه و بدون اینکه به ما از قبل اطلاع بدهی زنان بیچاره را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به ناگهان ابلاغ می کردید: «شما شورای رهبری هستید»، و مهوش سپهری نشست می گذاشت و می گفت: «دیگر نمی توانید از سازمان بیرون بروید و هرکس بگوید من نیستم، سرش را کنار باغچه می گذاریم و می بریم» و به ما برای خودکشی قرص سیانور می دادید؟ و... بقیه اش شرمت باد!
آیا به یاد داری در حالیکه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابی هم نداشتیم و ماهانه فقط 7000 هزار دینار عراقی (معادل 35 دلار) برای کل وسایل و پوشاک و مواد بهداشتی و کفش و... به ما پرداخت می کردی، خودت در چه رفاهی غرق بودی و شاید شمارش لباس ها و کفشهایت از هزار بالا می زد؟ (و مبادا که هرگز یک دست لباست را دوبار بپوشی؟)
آیا به یاد داری سه سال تمام در «مقر پارسیان» برای تو و مسعود!!!! قصری رویایی ساختیم با استخرهای بزرگ و سرپوشیده و باغهایی پر درخت و پاسیوهایی زیبا و شیک و وسایلی که همه مارک سلطنتی داشت و ساختمان هایی رویایی...؟
آیا همان زمان به یادت هست که نزدیک همان قصر رویایی تو (در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نیروهای بدبخت تو برای ماه ها در خاک و خل و در سوله هایی که کف آن با خاک بیابان مفروش بود زندگی می کردند و شب ها بر روی موکت های زبر و در کیسه خواب های نظامی استراحت می نمودند و برای هر صدها نفر آنها تنها چهار الی پنج توالت و حمام صحرایی وجود داشت و تو در تختخواب پر قوی و ناز بالش می آرمیدی؟
آیا یادت هست در حالیکه زنان و مردان از صبح تا نیمه های شب در اشرف جان می کندند و کار می کردند، تو هر هفته پیام می دادی که: «شما کار نمی کنید... شما مفت خور هستید... شما انقلاب نکرده اید... شما دوجایه خور هستید... شما عجوزه و بی ناموس و طلبکار و باج گیر... هستید»، و همان زمان خود تو رنگ آفتاب و مهتاب را نمی دیدی؟
راستی خانه های ویلایی بغداد چی شد؟
آیا یادت هست چگونه «مهری موسوی» و «مینو فتحعلی» مظلوم را به محاکمه و بازار شام کشیدید و رجوی چگونه خودش مهری را در زیر پاهایش لگد مال نمود!!!... و تازه تو به نجاتش رفتی؟
آیا اشک های مظلومیت ما یادت است...؟
آیا فخر فروشی هایت یادت است...؟
باز هم می خواهی به یادت بیاورم آنچه را از یاد برده ای؟
آیا یادت هست در نشست های درونی به ما می گفتید این برادران بایستی اینقدر از صبح تا شب کار کنند که شب مثل جنازه بیهوش شوند تا به "دوران" (مسائل عاطفی و خانوادگی و عاشقانه و جنسی) فکر نکنند؟
به یادت هست برای همان برادران برنامه ریزی می کردید که از چهار و نیم صبح تا 11 شب یک نفس کار کنند، ولی تو و مسعود و فرماندهان عالیرتبه فقط به آنان فحش می دادید و با هزار بیماری حتی اجازه استراحت به آنها نمی دادید و به دستور شما آنها را در حالیکه حتا در تب می سوختند با سیلی از بستر بلند می کردند که نمونه های آن کم نیست و به صراحت می گفتید اگر به خاطر مریضی توی نشست عملیات جاری بمیرید هیچ باکی نیست و باز هم باید به نشست بیایید در نشست بمیرید؟
آیا اینک مسعود خدابنده و عباس صادقی و علی قشقاوی و حامد صرافپور و محمد حسین سبحانی و... مأمور و مزدور شده اند و تو انقلابی؟ شرمت باد!
تو هرگز به یاد نداری و شاید ندانی که «پرویز احمدی» و «قربانعلی ترابی» در حالیکه شدیداً توسط «نریمان و مختار و نادر و...» کتک خورده و زیر مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقی و علی قشقاوی جان باختند!؟
تو حتماً فراموش کرده ای که چه بلایی بر سر محمد حسین سبحانی آوردی و 9 سال او را در اشرف و ابوغریب زندانی کردی و سخت ترین فشار ها را بر وی وارد آوردی و نمی گذاشتی از سازمان بیرون برود!؟
تو حتما فراموش کرده ای که علی قشقاوی را بدون هیچ گناهی 4 سال به زندان های ابوغریب فرستادی؟!
و حتما بلاهایی که بر سر یکی از فرماندهان ات "حامد" آورده ای را هم فراموش کردی؟!
و باز هم حتما تو و فرماندهان ات نبودید که 9 سال تمام به عباس صادقی به دروغ گفتید همسرت کشته شده و به خانواده اش نیز گفته بودید عباس کشته شده و ماهها او را به زندان و زیر شکنجه فرستادی؟!
ولی حتما خبر داری چگونه روزها و روزها «فاطمه خردمند» و «مرا» در زیر ضربات مشت و لگد و ضربه های پوتین گرفتید تا جاییکه از سر و صورتم خون جاری می شد؟!...
آیا باز هم می خواهی این «مأموران و مزدوران!» خاطرات درخشان تو را زنده کنند؟
شرم، شرم... و باز هم شرم بر تو باد! اگر ذره ای وجدان و اگر ذره ای احساس در تو باقی مانده باشد.
و این تنها فقط برگی از دفتر خاطرات توست!!!...
مریم سنجابی 24 نوامبر 2011
این نوشته ها را برای جهانیان و انتشار گسترده نمی خواهم، می دانم که بدستت خواهد رسید و خواهی خواند همین کافی است...
مریم رجوی، آیا من «مأمور اعزامی» شده ام؟
و آیا آن آقایانی که نام بردی «مأمور و یا مزدور» اند؟
آیا می دانی و یادت هست که «فائزه اکبریان» 29 ساله مدت ها و مدت ها اشک می ریخت و زار می زد و آنقدر فهیمه اروانی او را در تنگنا گذاشت که دخترک معصوم از دست تو و تشکیلات تو و انقلاب تو خودکشی و خودش را راحت کرد؟
آیا می دانی و به یاد داری مهوش سپهری آنقدر بر سر «نسرین احمدی» بیچاره فریاد زد و او را داغان کرد که او نیز خودش را کشت؟
آیا بیاد داری که «خدّام گل محمدی» بیچاره که بیمار و مجروح شدید بود آنقدر روزها و شب ها التماس می کرد که: «من نمی خواهم دیگر در این سازمان بمانم بیمار هستم و بگذارید بروم»... و مستمر به دستور تو برای وی در سالن غذاخوری مقر قرارگاه هفتم نشست های مستمر گذاشته و شب تا صبح برسرش داد می زدند که: «تو مزدوری!!!!!!!!!!! و...»، تا اینکه خودش را در هنگام تنظیف سلاح با بنزین به آتش کشید و به زندگی غمناکش پایان داد و بعد هم مشخص نشد او را کجا دفن کردید؟
آیا بیاد داری که چگونه و بدون اینکه به ما از قبل اطلاع بدهی زنان بیچاره را در مقابل عمل انجام شده قرار داده و به ناگهان ابلاغ می کردید: «شما شورای رهبری هستید»، و مهوش سپهری نشست می گذاشت و می گفت: «دیگر نمی توانید از سازمان بیرون بروید و هرکس بگوید من نیستم، سرش را کنار باغچه می گذاریم و می بریم» و به ما برای خودکشی قرص سیانور می دادید؟ و... بقیه اش شرمت باد!
آیا به یاد داری در حالیکه ما در اشرف دو دست لباس درست و حسابی هم نداشتیم و ماهانه فقط 7000 هزار دینار عراقی (معادل 35 دلار) برای کل وسایل و پوشاک و مواد بهداشتی و کفش و... به ما پرداخت می کردی، خودت در چه رفاهی غرق بودی و شاید شمارش لباس ها و کفشهایت از هزار بالا می زد؟ (و مبادا که هرگز یک دست لباست را دوبار بپوشی؟)
آیا به یاد داری سه سال تمام در «مقر پارسیان» برای تو و مسعود!!!! قصری رویایی ساختیم با استخرهای بزرگ و سرپوشیده و باغهایی پر درخت و پاسیوهایی زیبا و شیک و وسایلی که همه مارک سلطنتی داشت و ساختمان هایی رویایی...؟
آیا همان زمان به یادت هست که نزدیک همان قصر رویایی تو (در قرارگاه باقرزاده) هزاران تن از نیروهای بدبخت تو برای ماه ها در خاک و خل و در سوله هایی که کف آن با خاک بیابان مفروش بود زندگی می کردند و شب ها بر روی موکت های زبر و در کیسه خواب های نظامی استراحت می نمودند و برای هر صدها نفر آنها تنها چهار الی پنج توالت و حمام صحرایی وجود داشت و تو در تختخواب پر قوی و ناز بالش می آرمیدی؟
آیا یادت هست در حالیکه زنان و مردان از صبح تا نیمه های شب در اشرف جان می کندند و کار می کردند، تو هر هفته پیام می دادی که: «شما کار نمی کنید... شما مفت خور هستید... شما انقلاب نکرده اید... شما دوجایه خور هستید... شما عجوزه و بی ناموس و طلبکار و باج گیر... هستید»، و همان زمان خود تو رنگ آفتاب و مهتاب را نمی دیدی؟
راستی خانه های ویلایی بغداد چی شد؟
آیا یادت هست چگونه «مهری موسوی» و «مینو فتحعلی» مظلوم را به محاکمه و بازار شام کشیدید و رجوی چگونه خودش مهری را در زیر پاهایش لگد مال نمود!!!... و تازه تو به نجاتش رفتی؟
آیا اشک های مظلومیت ما یادت است...؟
آیا فخر فروشی هایت یادت است...؟
باز هم می خواهی به یادت بیاورم آنچه را از یاد برده ای؟
آیا یادت هست در نشست های درونی به ما می گفتید این برادران بایستی اینقدر از صبح تا شب کار کنند که شب مثل جنازه بیهوش شوند تا به "دوران" (مسائل عاطفی و خانوادگی و عاشقانه و جنسی) فکر نکنند؟
به یادت هست برای همان برادران برنامه ریزی می کردید که از چهار و نیم صبح تا 11 شب یک نفس کار کنند، ولی تو و مسعود و فرماندهان عالیرتبه فقط به آنان فحش می دادید و با هزار بیماری حتی اجازه استراحت به آنها نمی دادید و به دستور شما آنها را در حالیکه حتا در تب می سوختند با سیلی از بستر بلند می کردند که نمونه های آن کم نیست و به صراحت می گفتید اگر به خاطر مریضی توی نشست عملیات جاری بمیرید هیچ باکی نیست و باز هم باید به نشست بیایید در نشست بمیرید؟
آیا اینک مسعود خدابنده و عباس صادقی و علی قشقاوی و حامد صرافپور و محمد حسین سبحانی و... مأمور و مزدور شده اند و تو انقلابی؟ شرمت باد!
تو هرگز به یاد نداری و شاید ندانی که «پرویز احمدی» و «قربانعلی ترابی» در حالیکه شدیداً توسط «نریمان و مختار و نادر و...» کتک خورده و زیر مشت و لگد رفته بودند...، در دستان عباس صادقی و علی قشقاوی جان باختند!؟
تو حتماً فراموش کرده ای که چه بلایی بر سر محمد حسین سبحانی آوردی و 9 سال او را در اشرف و ابوغریب زندانی کردی و سخت ترین فشار ها را بر وی وارد آوردی و نمی گذاشتی از سازمان بیرون برود!؟
تو حتما فراموش کرده ای که علی قشقاوی را بدون هیچ گناهی 4 سال به زندان های ابوغریب فرستادی؟!
و حتما بلاهایی که بر سر یکی از فرماندهان ات "حامد" آورده ای را هم فراموش کردی؟!
و باز هم حتما تو و فرماندهان ات نبودید که 9 سال تمام به عباس صادقی به دروغ گفتید همسرت کشته شده و به خانواده اش نیز گفته بودید عباس کشته شده و ماهها او را به زندان و زیر شکنجه فرستادی؟!
ولی حتما خبر داری چگونه روزها و روزها «فاطمه خردمند» و «مرا» در زیر ضربات مشت و لگد و ضربه های پوتین گرفتید تا جاییکه از سر و صورتم خون جاری می شد؟!...
آیا باز هم می خواهی این «مأموران و مزدوران!» خاطرات درخشان تو را زنده کنند؟
شرم، شرم... و باز هم شرم بر تو باد! اگر ذره ای وجدان و اگر ذره ای احساس در تو باقی مانده باشد.
و این تنها فقط برگی از دفتر خاطرات توست!!!...
مریم سنجابی 24 نوامبر 2011
ابوالفضل فریدونی
9/12/2011
این روزها خبرهایی از اشرف به گوش میرسد که حکایت از سماجت و خیره سری رجوی در به کشتن دادن ساکنان اشرف دارد . رجوی در نشستهای جمعی اخیر اعلام کرده است که به هیچ وجه خواهان خروج ازاشرف نمی باشد ، او در خطاب به ساکنان اشرف گفته است : حتی اگرشده همه شما هم کشته شوید نباید اشرف را ترک کنیم . او همچنین دستور داده تا همه نفرات آموزشهای لازم برای درگیری و خلع سلاح کردن نیروی مقابل را ببینند و از فرماندهان اشرف خواسته است تا خاکریزها و استحکامات اطراف قرارگاهها را به لحاظ کمی و کیفی تقویت کنند و نیز تا میتوانند سلاحها و تجهیزات لازم را برای درگیر شدن با ارتش عراق بسازند . به همین دلیل الان اشرف در حال تبدیل شدن به یک دژ و قلعه تماما جنگی می باشد که با انواع خاکریزها و موانع احاطه شده است ، سلاحهای عجیب و غریب قرون وسطایی و سنگ اندازها ی بزرگ و کوچک ، منجنیقها و فلاخنها و تیرکمانها در حجم زیاد ساخته می شوند . در یک کلام ، رجوی قلعه اشرف را برای جنگ با دولت عراق آماده کرده است .
سئوال این است که چرا ؟ چرا رجوی میخواهد حتی به قیمت کشته شدن همه ساکنان اشرف ، اشرف را حفط کند ؟ چرا رجوی می خواهد با نیروهای عراقی درگیر شود ؟ چرا رجوی تن به مداخله نهادهای حقوق بشری برای حل مسئله اشرف نمی دهد ؟ چرا نمی گذارد صلیب و کمیساریا ریل مصاحبه با تک تک نفرات اشرف را بروند ؟ چرا همه راههای خروج را به روی ساکنان اشرف بسته است و به آنها اجازه نمی دهد آزادانه تصمیم بگیرند ؟ و ...
در پاسخ به این چرائیها می توان به سه دلیل اصلی این همه پافشاری رجوی برای ماندن در اشرف اشاره کرد :
1- او برای حفظ جان خود دست و پا می زند ، زندگی او با مرگ دیگران ادامه می یابد ، او خونخوار است ، یعنی از خون نیروهای خود ارتزاق می کند . رجوی از بدو تأسیس سازمان مجاهدین ، طعم سوء استفاده از خون دیگران را چشیده است ، او با خیانت به بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان ، خود را از اعدام نجات داد و از آن پس نیز به برکت خونهایی که بیهوده و بی هدف ریخت ، توانست تا به امروز زنده بماند . امروز هم به احتمال بسیار قوی او در اشرف گیر افتاده و درمخفیگاههای زیر زمینی اشرف که قبلا ساخته شده بودند مخفی شده است ، او می خواهد با سپر قرار دادن تن و بدن نیروهای بیچاره اش جان بی مقدار خودش را نجات بدهد ، به همین خاطرهم اعلام کرده به هر قیمتی که شده باید از اشرف دفاع کنند . او دو درگیری قبل را نیز به این دلیل ایجاد کرده بود که با قیل و قال و جنجال تبلیغاتی سر جنازه های کشته شدگان ، فریاد وا مظلوما و وا اشرفا سر دهد و با دجالیت و مظلوم نمایی مجامع بین المللی را بفریبد . او در آخرین نشستش گقته است که اگر این دفعه تعداد بیشتری کشته بدهیم توجه سازمان ملل را جلب می کنیم و کلاه آبیها را برای حفاظت خودمان به اشرف می کشانیم !
2- اگر دربهای اشرف باز شود و افراد پایشان به دنیای آزاد برسد اسرار سر به مهر فراوانی را برملا خواهند کرد ، جنایتهایی را که رجوی وفرماندهان فرقه اش انجام دادند فاش خواهند نمود ، همان اسرار و جنایتهایی که فقط گوشه ای از آنها توسط کسانی که توانستند از آن قلعه خوفناک بگریزند ، افشاء گردیدند . آری رجوی بیم آن دارد که پرده از جنایتهایش برداشته شود ، خیانت ، تجاوز ، شکنجه ، قتل ، خود فروشی سیاسی، وطن فروشی ، کاسه لیسی امپریالیزم دیروز و کعبه آمال امروز و...
3- او خوب می داند که پس از اشرف نوبت اورسورواز است ، وقتی قلعه اشرف فرو بریزد ماهیت فرقه رجوی بیرون خواهد زد و آنوقت است که تحمل قلعه اور حتی برای دولتهای اروپایی حامی فرقه و نیز برای خارجه نشینان فریب خورده اش سخت و یا غیر ممکن خواهد شد . آری نابودی قلعه شیطان درعراق ، نابودی لانه جغد در فرانسه را بدنبال خواهد داشت و این یعنی پایان کار فرقه رجوی .
آنچه مهم است این است که یک فاجعه انسانی در اشرف درحال شکل گیری است ، فاجعه ای که رجوی طالب و طراح آن می باشد ، او تلاش میکند با تحریک نیروهای عراقی آتش آنرا برافروزد . توجه همه دوستان و همه کسانی که نگران جان ساکنان اشرف هستند را به این واقعیت مهم جلب می کنم که رجوی دستور جنگ و درگیری را صادر نموده است ، او به هیچ وجه خواهان حل مسئله اشرف از طریق مسالمت آمیز نمی باشد . پس باید اطلاع رسانی کرد و به هرطریق ممکن مانع بروز جنگ ودرگیری شد ، باید جان آنانی که با رجوی نیستند اما به زور و با ارعاب و دغل و دروغ در اشرف نگه داشته شدند را نجات داد.
9/12/2011
این روزها خبرهایی از اشرف به گوش میرسد که حکایت از سماجت و خیره سری رجوی در به کشتن دادن ساکنان اشرف دارد . رجوی در نشستهای جمعی اخیر اعلام کرده است که به هیچ وجه خواهان خروج ازاشرف نمی باشد ، او در خطاب به ساکنان اشرف گفته است : حتی اگرشده همه شما هم کشته شوید نباید اشرف را ترک کنیم . او همچنین دستور داده تا همه نفرات آموزشهای لازم برای درگیری و خلع سلاح کردن نیروی مقابل را ببینند و از فرماندهان اشرف خواسته است تا خاکریزها و استحکامات اطراف قرارگاهها را به لحاظ کمی و کیفی تقویت کنند و نیز تا میتوانند سلاحها و تجهیزات لازم را برای درگیر شدن با ارتش عراق بسازند . به همین دلیل الان اشرف در حال تبدیل شدن به یک دژ و قلعه تماما جنگی می باشد که با انواع خاکریزها و موانع احاطه شده است ، سلاحهای عجیب و غریب قرون وسطایی و سنگ اندازها ی بزرگ و کوچک ، منجنیقها و فلاخنها و تیرکمانها در حجم زیاد ساخته می شوند . در یک کلام ، رجوی قلعه اشرف را برای جنگ با دولت عراق آماده کرده است .
سئوال این است که چرا ؟ چرا رجوی میخواهد حتی به قیمت کشته شدن همه ساکنان اشرف ، اشرف را حفط کند ؟ چرا رجوی می خواهد با نیروهای عراقی درگیر شود ؟ چرا رجوی تن به مداخله نهادهای حقوق بشری برای حل مسئله اشرف نمی دهد ؟ چرا نمی گذارد صلیب و کمیساریا ریل مصاحبه با تک تک نفرات اشرف را بروند ؟ چرا همه راههای خروج را به روی ساکنان اشرف بسته است و به آنها اجازه نمی دهد آزادانه تصمیم بگیرند ؟ و ...
در پاسخ به این چرائیها می توان به سه دلیل اصلی این همه پافشاری رجوی برای ماندن در اشرف اشاره کرد :
1- او برای حفظ جان خود دست و پا می زند ، زندگی او با مرگ دیگران ادامه می یابد ، او خونخوار است ، یعنی از خون نیروهای خود ارتزاق می کند . رجوی از بدو تأسیس سازمان مجاهدین ، طعم سوء استفاده از خون دیگران را چشیده است ، او با خیانت به بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان ، خود را از اعدام نجات داد و از آن پس نیز به برکت خونهایی که بیهوده و بی هدف ریخت ، توانست تا به امروز زنده بماند . امروز هم به احتمال بسیار قوی او در اشرف گیر افتاده و درمخفیگاههای زیر زمینی اشرف که قبلا ساخته شده بودند مخفی شده است ، او می خواهد با سپر قرار دادن تن و بدن نیروهای بیچاره اش جان بی مقدار خودش را نجات بدهد ، به همین خاطرهم اعلام کرده به هر قیمتی که شده باید از اشرف دفاع کنند . او دو درگیری قبل را نیز به این دلیل ایجاد کرده بود که با قیل و قال و جنجال تبلیغاتی سر جنازه های کشته شدگان ، فریاد وا مظلوما و وا اشرفا سر دهد و با دجالیت و مظلوم نمایی مجامع بین المللی را بفریبد . او در آخرین نشستش گقته است که اگر این دفعه تعداد بیشتری کشته بدهیم توجه سازمان ملل را جلب می کنیم و کلاه آبیها را برای حفاظت خودمان به اشرف می کشانیم !
2- اگر دربهای اشرف باز شود و افراد پایشان به دنیای آزاد برسد اسرار سر به مهر فراوانی را برملا خواهند کرد ، جنایتهایی را که رجوی وفرماندهان فرقه اش انجام دادند فاش خواهند نمود ، همان اسرار و جنایتهایی که فقط گوشه ای از آنها توسط کسانی که توانستند از آن قلعه خوفناک بگریزند ، افشاء گردیدند . آری رجوی بیم آن دارد که پرده از جنایتهایش برداشته شود ، خیانت ، تجاوز ، شکنجه ، قتل ، خود فروشی سیاسی، وطن فروشی ، کاسه لیسی امپریالیزم دیروز و کعبه آمال امروز و...
3- او خوب می داند که پس از اشرف نوبت اورسورواز است ، وقتی قلعه اشرف فرو بریزد ماهیت فرقه رجوی بیرون خواهد زد و آنوقت است که تحمل قلعه اور حتی برای دولتهای اروپایی حامی فرقه و نیز برای خارجه نشینان فریب خورده اش سخت و یا غیر ممکن خواهد شد . آری نابودی قلعه شیطان درعراق ، نابودی لانه جغد در فرانسه را بدنبال خواهد داشت و این یعنی پایان کار فرقه رجوی .
آنچه مهم است این است که یک فاجعه انسانی در اشرف درحال شکل گیری است ، فاجعه ای که رجوی طالب و طراح آن می باشد ، او تلاش میکند با تحریک نیروهای عراقی آتش آنرا برافروزد . توجه همه دوستان و همه کسانی که نگران جان ساکنان اشرف هستند را به این واقعیت مهم جلب می کنم که رجوی دستور جنگ و درگیری را صادر نموده است ، او به هیچ وجه خواهان حل مسئله اشرف از طریق مسالمت آمیز نمی باشد . پس باید اطلاع رسانی کرد و به هرطریق ممکن مانع بروز جنگ ودرگیری شد ، باید جان آنانی که با رجوی نیستند اما به زور و با ارعاب و دغل و دروغ در اشرف نگه داشته شدند را نجات داد.
با سلام به همه دوستان عزيز، اينجانب مريم سنجابي به عنوان يکي از جدا شدگان از چنگال فرقه رجوي به زودي با شما در يک کنفرانس اينترنتي گفتگو خواهم کرد ( پنج شنبه 1390/9/24 ساعت 20 به وقت تهران )
اشتراک در:
پستها (Atom)